177 گردوی به قیر آلوده می گذارند تا در وقت آمد و رفت در حیاط صدا کند. با تیغ خودتراش لباس مردم را در اتوبوس ها پاره می کنند. گاه می شود که شاگرد قوای خود را به سکوت در باب امور ناپسندی که اجراء کرده است آزمایش می دهد و در دورئی متصلّب میگردد: قیافه های نیمی خندان و نیمی جدّی در اطفال و مستخدمین حتّی بعضی از بزرگان کشور ما از همین د وئی حکایت میکند. شاگردان بی اعتناء – در میان این گونه شا گردان که باید بدون التفات خودشان مِن غیرِمستقیم مورد توجّه مخصوص پرورشکار قرار گیرند اطفال و جوانانی هستند که مرتّب به مدرسه و دانشگاه میآیند و هیچ وقت نظم کالس را برهم نمی زنند ولیکن در برابر مدرسه و آموزگار و انتظامات به نهایت خونسرد هستند و آنجا تکالیف دبستان و دبیرستان را مهم نمی شمارند، وقعی به توبیخ آموزگار نمی نهند، به فرض اینکه اولیاء ایشان از وضع رفتار آنان در منزل شِکوه نزد مدیر و اولیاء آموزشگاه برند تفاوتی در روحیّۀ آنان مشاهده نمیشود. این گونه اطفال و جوانان نیز یقینا با اوضاعی مخالف صالح خود و مخالف جریان مطلوب پرورشی آشنا شده و خو گرفته اند و دستگاه عریض و طویل مدرسه و فرهنگ را بی فایده و غیرطبیعی و اجباری فرض می کنند و مدّعی هستند که در مدرسه چیزی فرانمیگیرند و حتّی وقت خود را تلف می کنند و در واقع برای اینکه دوستان خود را بینند و پدر و مادر نیز «از سر ایشان دست بردارند» به مدرسه می روند و غالبا می خواهند به وسیلۀ رفتار ناهنجار خود بر آموزگار و دبیر مراتب بی اعتنائی خود را ثابت کنند. این وضع نیز که در اکثر اطفال و جوانان ما مشهود است نقطۀ اتکاء اصل سندیّت و اعتبار و س لطه است که ضمن معانی دیگری که در بر دارد میگوید: جوش و طغیانی حیاتی و عظیم در متربّی موجود است که فقط به وسیلۀ انضباط کامل (بعضی اوقات نیز اجبار) می توان آن را به سوی اعتبارات تمدّنی رهبری نمود. اشکال – حقیقت این است که هر ّگاه حریت و آزادی موافق با قواعد ورسوم معتبره نباشد به ال هر گاه بنا بر صالح فرد و جامعه نیست. مث این باشد که فرد به غلط فکر یا حکم کند یعنی ندانسته یا دانسته قضیّۀ غلطی ترتیب بدهد، به قوانین معتبر منطق تصادم می کند یعنی کسی به مفهوم وی پینمی برد و شاید کسی او را صادق نداند و علّت اینکه مردم عموما و دانش آموزان و دانشجویان خصوصا نمی توانند اتّفاق کلمه پیدا کنند و در
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2