194 (انسان) نیز حدودیست و متربّی را می توان فقط تا «به این حدّ» تربیت نمود: .١ در مواردی که در زندگی سائقی و غریزی طفل وضعی غیرعادّی ٣٣6 موجود نباشد و بتواند ارزش های مطلق (ص ١۸۴ ) را ادراک کند. ولیکن در عکس این مورد یعنی در مورد کسانی که به امراض روحی دچار هستند پرورش به سوی این اختیار و حر یّت غیر ممکن است. .۲ هر گاه پارهای از امراض دماغی نیز مانع از رشد فکری نباشند. ولیکن اشخاصی که به سفه و ضعف عقل گرفتارند استعداد استنتاج و دوراندیشی ایشان بسیار کم است تا به درجه ای که از عهدۀ پیشبینی مقدّمات سعادت شخصی نیز بر نمی آیند و جریانات عقالنی حتّی برای تشف ی ارادۀ آزمند آنان نیز نارساست. دوّم اینکه ارادۀ آزمند به وسیلۀ ارزش های مشروط تحریک و فعّال میشود، در صورتی که محرّک ارادۀ خردمند ارزش های غیر مشروط (مطلق)است. سوّم اینکه مجری ارادۀ آزمند آن گونه «من» است که هنوز بسیاری از کششهای طبیعی در آن نفوذ دارد در صورتی که مجری ارادۀ خردمند آن گونه «من اندیشنده» است که امکان اینکه «به خود من بگوید» دارد و در حقیقت «من» هموست نه اینکه غریزه و کششی است که در لباس«من» در آمده است و او را اغفال می کند. ازین جهت نیز هست که هر کس به خود «من» می گوید ولیکن در حقیقت «من» نیست و «او»ئی هست یعنی کششی است و شهوتی. هر هنرمندی که هنرش ارزش همگانی دارد به این مقدّمه مجهّز است و مردم هنر او را تجسّم کمال مطلوب خود می دانند. همین از خود بی خود شدن و در حقیقت به خود آمدن و به مقام انسانی رسیدن و « به خود من گفتن» است که گاهی با بنیاد کششی انسان در جدال است و گاه می شود که مجال مقاومت نمی یابد و در این عرصه بر «من اندیشنده » چاره ای نیست جز اینکه خود را در اثری و هنری از بند کشش ها آزاد نماید. این جریان در تکامل هر شخص هنرمندی مهم و الزم است. چنانکه در مبحث بازی توضیح داده خواهد شد هنرمندان و دانشمندانی که مقامی دارند آثار خود را تنها از روی میل و اختیار و نه به عنف و اجبار ساخته و پرداختهاند 336 anomalie
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2