196 متوقّعاند را تحت ارادۀ خردمند و فضایل انسانی در آورد». اطاعت از حیوان و اجتماع شأن انسان نیست. حیوان بس جست و ُخیز می کند و اجتماع نیز پر به سوی تحجّر میرود. ٣٣٧ خرد انسانی و فضایل اوست که حیوان را در بند می افکند و تحجّر اجتماعی را به ال سی ن میاندازد، نرم و قابل انعطاف می کند. انسان با فضیلت اعمال را از لحاظ نفعی که ممکنست عاید وی گردد اجراء نمی کند. منظورش این است که عمل وی خیر باشد. انسان درین مقام ناظر به نفع و ضرر عمل خویش نیست بلکه چیزی می خواهد که باید بخواهد یعنی الئق و مقتضای مقام انسانی اوست. آنچه باید با کمال آزادی انجام می دهد. اگر مال و مکنتی بخواهد نه محض مال و مکنت است بلکه برای این است که وسیلۀ وصول به هدف های اخالقی و خدمت به یگران باشد. او از توانگری استفاده می کند تا ناتوانی را دست گیرد و گرسنهای را سیر کند و آدمی را از مذلّت اجتماعی و ضاللت حیوانی نجات دهد و او را تعلیة کند. آزادی را برای فرار از رسوم اجتماعی نمی خواهد، از لحاظ فرار از انقیاد نمی خواهد، بلکه برای استقالل می خواهد، برای تعیین سرنوشت خود به دست خود و بنا بر قوّۀ ممیّزۀ خداداد خود و برای مسئول یّت در پیشگاه وجدان خود. انسان درین مرحله دارای قدرتی است که میتواند همه چیز را از لحاظ ّتعلیة وجود بیند. چنین قدرتی باید مستقل و آزاد باشد: نه محکوم سائقه های طبیعی، نه در حکم سواد اعظم اجتماع. در چنین مقام موجودیست اخالقی که میل به سلطۀ خرد دارد، به پیروزی درستی و راستی، به وفا و پاکی، خالصه به فضائل این جهانی دلبستگی دارد. درین مقام هیچ وقت کامل نیست. هیچ وقت کارش به انتهی نمی رسد و همیشه در طریق استکمال است. امید و ثبات وسایل کار اوست. ناظر به سوی بی گناهی حیوانی است و می خواهد به وسیلۀ تطهیر و انقطاع از عالئق اجتماعی دوباره به آن حال باز گردد و راه یابد...» این است آنچه مربّی معروف برای مقام انسان و هدف نهائی آموزش و پرورش در نظر گرفته است. شکّی نیست که تعبیرات او مربوط به زمان خود اوست، هنوز مربّی دانشمند و روانشناسی مانند «هربارت » با توجّه به روانشناسی آموزش و پرورش کامال شناخته نشده بود، هنوز دقایق وجود انسان و مراحل ترقّی وی را به وسیلۀ آزمایش نشان نداده بودند و هنوز محلّی در نظام علوم جهت زیستشناسی و جامعه شناسی و روانشناسی 337 به سوی «مکانیسم» و تسلیم به اصل علّیّت.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2