199 کرد یعنی هر گاه زمینۀ مقتضی موجود نباشد تربیت چون گردکان بر گنبد است. بر فرض اینکه آموزش و پرورش نیز آزادی تمایالت هر فردی را خواهان باشد باز اصل اجتماع متوقّع است تمایالت شخصی در آستان تشکیالت اجتماعی سر تسلیم نهد و افراد قوانین وجدان را تصدیق و از آن پیروی کنند. اینک باید در پی اصل اجتماع بود. آیا انسان حیوان مدنی الطبع است؟ – به تحقیق که چنین نیست! چه هر گاه تنها، صفت مدنیالطبعی و اجتماعی حیوان را انسان کند پس باید زنبوران عسل و موران با همۀ تشکیالت متعیّن و مشخّص خود و بسیاری حیوانات دیگر نیز انسان باشند، در صورتی که چنین نیست! چنانکه تا به حال چند بار اشاره کرده ایم اصول آموزش و پرورش را باید از احتیاجات و آثاری که از «وجود انسان» بروز کرده و می کند استخراج نمود. اصول کشف کردنی است نه وضع کردنی ٣4۲ ، ازین لحاظ باید تحقیق کرد که اصل اجتماع در وجود انسان کدامست و سرچشمۀ تشکی الت آن در کجا. درین مورد تنها به قول ارسطو که می گوید انسان «حیوان مدنی الطبع» و اجتماعی است نمی توان ا کتفا کرد. تحقیقاتی که در روانشناسی حیوانات به عمل آمده روشن کرده است که با وجود آثار مشترکی که در میان انسان و حیوان موجود هست به هیچ وجه نمی توان اساس تشکّل جوامع انسانی را در همان محرّکات اوّلیّهای که در حیوانات نیز مشهود است دید و باید موجب دیگری در کار باشد. از زمان «ذیمقراطیس » تا به حال مادیّون می پندارند که رجحان آدمی بر جانور امریست تدریجی و کمّی نه اصولی و اساسی. در قرن نوزدهم نیز نظریّۀ داروین بر استحکام این تصوّر افزود. امروز نیز هنوز انتساب حاالت انسانی به حیوان ٣4٣ و بالعکس در میان علمای ٣44 متأخّر و متصلّب رسوخ دارد، لیکن صرف نظر از هر گونه تعصّب که در دنیای علم مدخلی ندارد می دانیم همان طور که حیوانات از بسیاری جهات از انسان برترند و قوائی دارند که از قرار معلوم در انسان یا به صورت بقایا و آثار زائد ٣45 در آمده یا اینکه به کلّی از میان رفته است در انسان نیز خواصّی ا ست که در حیوان نیست چنانکه انسان می تواند در همه جا و در هر محیطی زندگی کند حیوان 342 conventionelle رجوع شود به صفحۀ ۴٣ همین کتاب. 343 anthropomorphic tendencies 344 scientists 345 rudimentary
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2