21 شمسی است). یا اینکه شما تصوّر می کنید که ما انگل تمدّن های کهنه و مردۀ دیگران خواهیم بود، یا اینکه خیال می کنید که ما مانند رودۀ کور به شاقول هیکل دیگری آویزان خواهیم بود؟ من تصوّر نمی کنم و باور ندارم. در ممالک دیگر این گونه سؤاالت از خود کرده اند. در ایران هم از صد سال به این طرف آن هستۀ زنده ای که در بدن مرده ای موجود بوده و به مصداق ُ«ِیخرج الحي من ِّالمِیت» فعّالیت می کرد. حتّی همان موجود زنده ای که غالبا از نظر جوانان ما مکتوم مانده جوانی از سرگرفته . در مقابل این نظر دوری نظر خطّی یا مستقیم نی ز هست که تاریخ را محفظه ای از اتّفاقات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بدون نظم و ترتیب و هدف های اجتماعی تصوّر می کند... تصوّر اینکه عظمت درام های آشیلوس اهمّیّت گاتاها، نیایش گرم و گیرای موبدان در آتشکدهها، ها، الی مناره صدای مؤثر موذن در سحرگاهان در با مناجات عمیق خواجه انصاری پشت بامها، طاق های عظیم و متین مساجد و آثار ابدی سعدی و حافظ همه مترتّب بر کمی و بیشی خوراک حاصل خیزی و لم یزرعی زمین ها و دستهبندی های اقتصادی و امثال آن ها است و همه را از جمله امور و احتیاجات ثانویه شمردن محصول نظریّات مربوط به علوم طبیعی به نحو اخص آن است… و نتیجۀ اشتباهات نظری است که در اواسط قرن ١٩ و در اطراف سال ١۸۴۸ در آثار بخصوصی به حالت تبلور درآمد و آن نظر عبارت از به کار بردن اصل علّیّت به وضع مبالغه آمیزی در تاریخ است که پدیده های منفرد تاریخی را طبقهبندی کرده و خواسته است مفاهیم کلّی بنا بر روش علوم طبیعی در اجتماع و تمدّن به دست بیاورد. این نظر اصل علّیّت را همان طور که در علو م مکانیکی به کار می رود در تاریخ هم به کار می برد و امروز یکی از مباحث تاریخ همین است که آیا واقعا می توان بعضی از وقایع را که غالبا محرّک و «موتیف» آن بر ما مجهول است علّت وقایع دیگری دانست و بعض دیگر را بدین ترتیب به وضعی ساده و بدون هیچ مقدّمه از جمله معالیل و امور ثانویه پنداشت؟... هر گاه جریان تاریخ را چنین بنگاریم، یعنی تاریخ جهان را متشکّل از تمدّنهای مختلف بدانیم، یعنی روش علم الصور یا مورفولوژی که در نتیجۀ مقایسۀ دقیق وقایع ادوار مختلف است (مثل از والد اشپنگلر) میتوان فهمید که تمدّن عصر حاضر در چه مرحله ایست و باالخره به کدام طرف می رود… و بنا بر همین روش
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2