23 ُ ر م تمدّن فرهنگ آنتیک بود فرهنگ های هندی و چینی و بابلی و مصری و ایرانی و عربی نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. شهر سیراکوس به همین مرحله رسید و از میان رفت. شهر آتن هم به همین مرحلۀ تمدّن رسید و از میان رفت. شهر اسکندریه به همین مرحله رسید و از میان رفت، شهر نیشابور به همین مرحله رسید و از میان رفت. شهرهای ری و بغداد و سامره نیز به همین مرحله رسیدند و از میان رفتند و پس از آن پاریس آمد. پس از آن نوبت به لندن و برلین و نیویورک رسیده یا می رسد. همۀ شهرهای چندمیلیونی. همه محل تراکم جمعیّت. همۀ شهرهای سنگی و ریسمانی. در شهرهای بزرگ آخرالزمان به جای «ترادیسیون» و سنن و آداب، خونسردی عقل می آید. آن هم چه عقلی… عقلی که از سقراط و ارسطو پیشی می جوید و کم کم به امور شهوانی و غرایز اولّیه انسان های ماقبل تاریخ ارتباط مستقیم پیدا می کند. حتّی سیستم هرکه هرکۀ ماقبل تاریخ را تبلیغ می کند و پشت سر آن خالص ترین استبداد را به خورد بشر می دهد و اسم آن را تکامل می گذارد. بدین گونه دکتر هوشیار یکی از بارزترین تضادهای عصر ما را به سیستم های آخرالزمان پیوند میزند . دوگانگی شهر و ده، تولید افسارگسیختۀ و مصرف بیحد و حصر که روح حیات را سرد و منجمد ساخته و آدمی را با زیبایی و شناخت آن بیگانه نموده است و نیز تبلور ارزشهای فرهنگی سقیم و افزایش جاذبههای شهری که صرفا برانگیزندۀ نیازهای مادی و غرایز حیوانی آدمی است همه نمودهایی هستند که در آخرالزمان گریبان گیر بشری می شوند که در واقع کلید وحدت و نجات خود را گم کرده است. و جالب است که این بشر ادّعای عقل و منطق نیز دارد و به قول دکتر هوشیار «ادراک منطقی و عقلی هم جزء أمور مادّی میداند که در جایی قرار دارند و از نتایج جانبی حواسند. عقل واقعا جزء وسعت و کمّیّت چیز دیگری را ادراک نمی کند یا کمّیّت متّصل را اداره می کند مانند زمین، خانه و ملک یا کمّیّت منفصل که عبارت باشد از پول… چنانچه در حدیث سلمان می گوید «یَأتِي عَلَی اَلنَّاس زَمَان بُطُونُهُم آلِهَتُهُم و نِساوُهُم قِبلَتُهُم و دَنَانِیرُهُم دِینُهُم و شَرَفُهُم مَتَاعُهُم» در همین زمان است که مردم بی روح می شوند لی کن ظاهرا با فکر می شوند، روشنفکر می شوند. ایده آلیسم برای آن ها فحش
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2