247 "پره فورماسیون" 4۲6 "بوفون" 4۲٧ فرانسوی با وجود اهمیت نسبی که دارد نیست. با وجود این، مقام و اهمیت سلول اولیه یعنی نطفه را نیز نباید از نظر دور داشت. از همین جا تعمیم های بیجای "سپنسر" شروع می شود. ابتدا تکیه به حدوث نظام شمسی بنا بر فرضیه "کانت – کند الپالس" می و نمی تواند در حدوث منظومه شمسی نیروی آفریننده ای تصور کند که از درون به سوی بیرون متوجه باشد و از این جهت از فرض اول خود که فقط قوه و حرکت و ماده اساس حدوث عالم است دست برنمی دارد و چنین انتظاری هم از او نباید داشت زیرا چگونه میتواند با چنین فرضی که برای او به درجه ایمان رسیده است کار دستگاه صنع را به وضع دیگری تصورکند؟ در عالم نبات و حیوان هر دو افزایش ابعاد می بیند و هیچ تصور، ساده تر و بهتر از این نیست که اساس این تراکم و تماس و افزایش را نیز حرکت و قوه و ماده بداند. حاصل اینکه وی نویسنده ایست که بنا به اشاره خود او سطح عالم هستی را می بیند و با همین "دیده" قانون پیشرفت و ارتقاء 4۲۸ را ساخته است. "سپنسر می بیند که یک توده شن، بزرگ می شود، یک بچه نیز بزرگ می شود. آنوقت با مشاهده این افزایش کمی، دچار افکار شاعرانهای می شود که بیشتر ساخته تخیلی است اختراعی تا پرداخته عقلی موشکاف. هر گاه از این موقف پیش تر نمیرفت باز اشکالی نداشت لیکن مشکل اینجاست که اساس این هر دو نوع 426 preformation 427 Buffon 428 Law of Progress
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2