253 می رود و از هرج و مرج به سوی تعین و حد. با وجود اینکه "سپنسر" به این ترتیب تصور می کند که از ماده و حرکت و قوه تا عقل انسانی را تحت یک قاعده کلی درآورده و نوعی از "توحید مادی" از خود به یادگار گذاشته است باز از لحاظ نتیجه کامال مخالف نظریه ایست که در عالم اقتصاد پیدا شده است زیرا که در نظر اقتصادیون اشتراکی جریان از تنوع بهسوی هم شکلی و تجانس یعنی به سوی کمونهای اولیه می رود. لیکن "برگسون" حکیم بزرگ دوره معاصر همه این سفسطه ها را که مؤسس بر فقدان پایه منطقی و فلسفی است در جمله ذیل خالصه فرموده است: "سپنسر" دنیای حقیقی را به وضعی که هست می گیرد و در هم می شکند و قطعه قطعه می کند و هر پاره بلکه هر ذره ای را بر باد می دهد و به جائی می افکند، سپس ذره ها را از نو گردهم میآورد و متراکم می کند و حرکت را از آنها "منتزع" می سازد پس از اینکه همه جا از روی الگوی دنیای حقیقی (که معمای ا رتقاء آن بنا بر وسایط فیزیکو شیمی هنوز گشوده نشده است) دوباره به هم چسباند و مانند هنرمندی خاتمکار به کار خود خاتمه داد بر خود می بالد که "طرحی دیگر انداخته" و قانون ارتقاء را یافته و معمای تکامل را حل کرده است."
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2