اصول تعلیم و تربیت

37 گذشته علما و عمال معرفت (استشعار) حاصل نشود نمیتوان معلومات و نتایج جدیدی بر آن افزود و اکتشاف و اختراعی کرد و نمی توان در حد خود آفریننده شد. و چون بهره یافتن از شئون تمدّنی و ذخیره کردن سرمایۀ تمدّن و خلّاق ساختن افراد جهت افزودن بر این سرمایه کار مهم و اساسی تعلیم و تربیت است پس اصول آموزش و پرورش با اصل و اساس معرفت دائما مربوط و متّصل است. لحاظ دوّم – ارتباطیست که بین عمل ترکیبی معرفت و عمل ترکیبی تربیت موجود می باشد. از پیش گذشت که اصل معرفت کیفیّتی است قبلی که در محسوسات و مفاهیم انسان تألیفی به وجود میآورد. ادراک عقلی حتّی حس ی تعبیر دیگری برای همین عمل ترکیبی است (ص ٣۶ ّ). تربیت نیز در واقع عملیست ترکیبی زیرا اموری که انسان در مراحل طفولیّت و پس از آن حس ّمی کند نه از لحاظ حس به حال خود باقی میماند نه از لحاظ ادراک حس ی یعنی طبیعت انسان در آن ها ترکیب و تألیفی به ظهور میآورد که آنچه در ضمن تعلیم و تربیت مراد می شود ماحصل همان ترکیبات و تألیفات و تغییرات است. علّت اینکه انسان متمدّن نیز تا به امروز غالبا تربیت و تعلیم را با هم اشتباه کرده و هنوز هم می کند ارتباطیست که بین اصول آن دو موجود است. تعلیماتی که به بچّه می دهید، کردار و رفتاری که طفل را تحت تأثیر آن می گذارید در او نفوذ می کند و بالتبع شکل و هیئت تازهای به ظهور میآورد: به عبارة اُخری بچّه را تغییر می دهد. شخصیّت انسان ماحصل این گونه نفوذها و تغییرها و تشکل هاست که از طفولیّت بر او طاری می گردد: در اینمورد می توان به جای کلمۀ نفوذ کلمۀ تربیت گذاشت و گفت که شخصیّت انسان نتیجۀ همین تربیت هاست و هر گاه این جمله نیز کوتاه شود می توان شخصیّت انسان را ماحصل تربیت به ّ طور عام دانست. ۲ اصول رفتار – اینک باید رفتار شاگرد و معلّم را هر یک جداگانه و رفتار آنان را نسبت به هم مورد مطالعه قرار داد و سپس درین چند نوع رفتار مواردی را معیّن کرد که اصول آموزش و پرورش مربوط به آن موارد است. رفتار شا گرد نسبت به معلّم – اوّل، اصول رفتار شاگرد نسبت به معلّم است که تحقیق علمی در آن باب بسیار مفید است. چند نفر از مربّیان دانشمند به این موضوع توجّه داشته و آثاری در این باب فراهم ساخته اند. مقدمة باید پرسید که آیا رفتار شاگرد نسبت

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2