40 که بشردوست نیست، معلّمی که اطّالع کافی در باب نفسانیّات انسان و در باب حرکات و فعل و انفعال های خفی روان دانش آموزان خود ندارد، او نیز به دانش آموزان بی ع القه است و شاگردان نیز از او متأثّر می شوند، چه بسا که وی را سرمشق زندگی خود قرار می دهند و همان طور بار می آیند، لیکن با وجود اصراری که در مورد توجّه معلّم به رفتار خود داریم باز اصول رفتار معلّم نسبت به شاگرد همیشه «مشعور به » او نیست و هم نمی تواند باشد و درین باره جز عادت و آداب و سنن راهی برای تعدیل اطوار و حرکات و نوع منویّات وی نیست. رفتار پرورشی معلّم نسبت به شاگرد – چهارم، اصولیست که هر معلّم و مربّی باید بهِ وسیلۀ آن شاگرد و مدرسه را اداره کند. این اصول که موضوع بحث این کتاب است هم موجب فعل و انفعال های دانشِّآموز می شود، هم خط مشی و نوع روش معلّم را در امر آموزش و پرورش به دست می دهد و هم حدود آموزش و پرورش و نوع هدفی را که او و شاگردش هر دو به سوی آن باید سائر باشند معیّن میکند. ٣ تناسب میان اصل و هدف – تعلیم و تربیت فعل و انفعالیست میان دو قطب سیّال. دقیق تر بگوئیم تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است میان دو قطب سیّال که مسبوق به اصلی و متوجّه به هدفی و مستلزم طرح و نقشه ای باشد. یعنی باید اصول این فعل و انفعالها نیز بدون تردید متوجّه و مربوط به منظور و هدف معیّنی باشد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2