42 این اصل، کامال متأثّر می شد هر گاه عقائد انفردای مربّیان زمان بعد و مربّیان کشورهای دیگر (مانند «روسو») را میشنید. حال مالحظه کنید که چگونه هدف، ِمنشاء عمل پرورشکار یعنی اصل تربیتی را معیّن میکند. یکی دیگر از مربّیان معروف «زالتسمان » در کتاب خود تحت عنوان «کتابچۀ مورچگان» برای تربیت اخالقی بچّه ها دستوری می دهد و می گوید: مربّی باید بچّه را به حال خود واگذارد تا هر چه می خواهد بکند زیرا که اجرای امیال شخصی سرانجام ِ» الف نظر «هگل او را از پرورش نیک برخوردار خواهد کرد. منظور این مربّی برخ تعدیل شخصیت است و از این رو نیز به اصل فع الیّت بدون هیچ قید و شرطی متوجّه بوده. لیکن پرورشکاری که هدف اجتماعی دارد حتّی المقدور به تنفیذ نظام و ترتیب معیّنی در سرتاسر جامعه می کوشد. واضح ا ست که او مخالف نظر پرورشکاریست که در پی تشکیل شخصیّت و تربیت انفرادی می رود (مانند روسو ) و اطفال را در حرکات و سکنات مختار می گذارد تا اینکه هر ّچه می توانند بدوند و بجهند و بپ رند. پرورشکاری که در پی هدف اجتماعی می رود از اصول تربیت انفرادی بیزار است و مایل است بچّه ها را مُبادی آداب بار بیاورد و برای زندگانی اجتماعی حاضر سازد و حرفه و پیشهای به آن ها بیاموزد تا جا و مقام خود را در جامعه پیدا کنند. هر گاه در وصول به هر کدام ازین دو هدف مبالغه روا داریم یا مختصّات فردی از نظر می افتد یا تأمین نیازمندی های اجتماعی در بوتۀ اجمال می ماند. «زالتسمان » مذکور در «کتابچۀ مورچگان» روابط میان شا گرد و معلّم را به شکل حمایت مجسّم می کند و در اختیار را به حدّی بر متربّی باز می گذارد که شاگردان در ضمن بازی با گلوله ای از برف پشت معلّم را هدف قرار می دهند. پُر آشکار است که معلّم اجتماعی از این حد مبالغه در اصل فعالیّت به هم برمی آید و به سهم خود از اصول دیگری مانند اصل جُربُزه و تسلّط و اصل اجتماع استفاده میک ند تا اینکه بچّه ها همیشه مؤدّب و متوجّه به حدود اجتماعی باشند و به کسی آزاری نرسانند لیکن نمایندۀ پرورش انفردای و شخصی نیز با «روسو » هم آواز شده و باز می گوید: اطفال من باید به دلخواه خود حرکت کنند و همچون پهلوانان خیمهشببازی در بند محرّکات بیرونی نباشند. مربّی اجتماعی باز به سهم خود آن تربیت انفرادی را که اصول آن موجب میشود که پُشت معلّم را هدف گلولۀ برفین قرار دهند تربیت خرسکبازان بازاری می پندارد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2