اصول تعلیم و تربیت

45 ال شرایط تربیتی نیز موجود استً. مث هر گاه بخواهید از کسی چیزی فرابگیرید او باید موضوع را بداند و سند باشد وگر نه برای فراگرفتن آن موضوع نزد وی نمیروید . هر دانش آموزی تا زمانی که به مدرسه می ّرود این اصل را حس میکند و به لحاظ اعتبار و سندیّتی که معلّم دارد در حضور وی حاضر می شود ولیکن همین که شرایط مربوط به این اصل منتفی شد این اصل دیگر منشاء فعل و انفعال شاگرد نیست. در هر نقطهای از نقاط دنیا تحت شرایط معینّی – یعنی به مجرّد ایجاد وضع مدرسهای – اصل جُربُزه و اقتدار و سندیّت و اعتبار میان معلّم و متعلّم جاری و حکمفرماست. همین قدر که رابطۀ معلّمی و متعلّمی منفصل شد این اصل نیز دیگر منشاء رفتار و فعل و انفعال آنها نسبت به همدیگر نیست. اصل و قانون – قانون و اصل نیز یکی نیستند زیرا که اصل مصدر اشیاء و اعمال است در صورتی که قانون نسبت ثابتی است میان دو وضع معیّن. قانون جنبۀ تعمیم نیز دارد در صورتی که اصل الزم نیست تعمیم داشته باشد، فقط معلّق به شرایط مخصوصی است که به محضِ انتفای شرایط، اصل نیز از لحاظ مأخذ رفتار منتفی می شود. چون قوانین جز قانون بقای مادّه همه عبارت از قضایای شرطیهاند از این جهت تا به حال غالبا اصل و قانون را با هم اشتباه کردهاند. به هر تقدیر حد فاصل اصل و قانون تعمیم نداشتن اصل است در هر زمان و بر هر فرد. حتّی اینکه احیانا شروط مقدّماتی ممکنست توسّل به اصلی را در برابر اصلی دیگر غیرممکن کند یا اینکه اصلی متناقض اصل دیگری باشد چنانکه در فصول آتی خواهیم دید. اصل و روش – ِ اصل و روش نیز یکی نیستند. مراد از روش (م تود) درین مورد راه و طریقه ایست که میان اصل و هدف امتداد دارد و عمل تربیتی را منظّم و موصل به هدف و منظور مربّی میکند. مثال طریقۀ تدریس حساب در مدارس با تحقیق در اینکه آیا اساسا تدریس ریاضیّات الزم است یا نه و یا اینکه اصل و اساس فراگرفتن ریاضیّات در وجود انسان چیست و بنا بر این حدود و لزوم آن در مدارس، در کالس های مختلف، برای افراد

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2