54 بی انعکاس نماند. حشر و نشری در آن کشور به وقوع پیوست. «ولتر » انگلستان را دید. او و دو حکیم معاصرش «مونتسکیو » و «روسو » از آزادی مردم انگلستان به شگفت آمدند، لیکن تنیجۀ تقلیدشان از افکار دانشمندان انگلیسی که در کشور خود با کمال طُمأنینه تکامل تدریجی به ظهور آورده بودند در فرانسه به صورت انقالب در آمد و از آن پس نیز مذهب و روش مردمان احساسات باز و بی لگام شد. کسی که از همه بیشتر از نظریّات پرورشی حکمای انگلیسی متأثّر گردید نویسندۀ مشهور انقالب «ژان - ژاک روسو» بود. «روسو» هدف پرورشی خود را از طریق نقّادی تمدّن به دست آورد و در رسالۀ معروف خود «گفتگو در هنرها و دانشها» ( ١٧۵۰ ) که قرائت آن بر هر کس واجب است «رجعت به طبیعت » را تبلیغ نمود. این هدفیست که از لحاظ «روسو » باید هر کس به آن برسد. رسالۀ مذکور را به حدّی دلنشین نوشت که «ولتر » شاعر فرانسوی با وجود مخالفت در نحوۀ تفکّر با او، در ضمن مکتوبی بر سبیل مزاح به وی مینویسد: «رسالۀ شما به حدّی اقناعی بود که مرا مایل کرد به حالت اوّلیّه بازگردم و در اطاق چهار دست و پا ب روم»، لیکن خوانندگان دیگری از قبیل «کانت » آلمانی در ضمن این «طبیعت» طبع عالی انسان را فهمیدهاند. به هر تقدیر، نزد «روسو » پرورش یگانه وسیلۀ «رجعت به سوی طبیعت» است. «روسو » در برابر انسان اجتماعی و مدنی l'homme civil ّ تصوری از انسان طبیعی l'homme naturel دارد و او را بر اوّلی ترجیح می دهد. نظر تربیتی وی این است که باید استعدادات انسان به وضع طبیعی بدون مانع تمدّنی و اجتماعی که به عقیدۀ وی بسیار نامطلوب و حتّی زیان آور است پرورش یابد. به همین لحاظ نیز شاگرد خیالی خود «امیل» را ّبه یک محیط دهقانی و تصو ری و تصنّعی که دور از هر گونه مظاهر تمدّن و حتّی آدمیزاد است می برد تا مبادا اجتماع و آثار تمدّن در او رسوخ کند لیکن «امیل» نیز از «للّه باشی» بی نیاز نیست. «روسو » نیز چنانکه در مورد «کریک » و «دورکهایم » دیدیم سه نوع تربیت را از هم جدا میسازد: اوّل، تربیت به وسیلۀ طبیعت که ترقّی جسمانی و نفسانی فرع بر آنست. دوّم، تربیت به وسیلۀ مردم که وضع به کار بستن ترقّیات جسمانی و نفسانی را میآموزد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2