اصول تعلیم و تربیت

62 امریکائی ٧5 که حداکثر استفادۀ اقتصادی از قوا و استعدادات انسانی را هدف خود قرار داده مظهر آن است. چنین نظر نه تنها نمی تواند استعداد به خصوصی را بدون استفاده از همراهی استعدادات دیگر ترقّی دهد بلکه هر گاه در چنین نظری طریق مبالغه پیمایند به یقین وضع عمومی دیگر استعدادت فرد را در نمو طبیعی متوقّف می سازند. طرفداران تفرّد و پرورش انفرادی هر گاه واقعا پیرو نمایندۀ بزرگ خود «روسو» باشند و بخواهند نظر وی را در کمال خلوص آن که مخالف هر گونه فرهنگ و حتّی هر گونه مظهر تمدّنی است ع ملی سازند بایستی طفل را یکسره در بیابان رها کنند زیرا هر گاه حتّی یک فرد را به اسم «للّه باشی» با وی همراه سازند غرض خود را نقض کرده اند زیرا این مرد هر قدر هم بخواهد طفل را به خود واگذارد باز خواه ناخواه او را با بسیاری از مظاهر تمدّن آشنا خواهد ساخت و ی الاقل با و ِتکلّم خواهد نمود، پس نظر «تفرّدی» و «تشخّصی » بی قید و شرط نیز فرضی است محال و سخیف. طرفداران مذهب عقل ٧6 تنها حافظه و تداعی معانی و فکر و سرعت انتقال را تربیت می کنند و به این نکته متوجّه نیستند که شخص سرعت انتقال را برای چه غرضی صرف خواهد کرد: به کار در درغگوئی و دزدی خواهد برد یا در راه مغالطه و سفسطه خواهد انداحت یا به کار تکامل نفس و خدمت به جامعه؟ در نتیجۀ این نظر یکپهلو، انسان واقعی که هستۀ وجودش احساس و عاطفه، سائق فطری و غریزه است از نظر می افتد و هیچ قدمی برای پرورش این سمت از وجود وی برداشته نمی شود و از ین لحاظ تقریبا وی را به دست تصادف و طبیعت و احیانا تربیت ناپسندیدۀ اجتماع وامی گذارند. برنظر طرفداران «روشنفکری» ٧٧ نیز این اشکال وارد است، بدین جهت در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم در کشوری مانند آلمان کسانی (مانند کانت و گوته) که خود زمانی معتقد به این روش بودند متوجّه به بی بنیادی این گونه تصوّرات مبالغهآمیز شده دست از آن گونه «روشنفکری» که نتیجۀ مشئوم آن انقالب فرانسه بود کشیدند ٧۸ . مثال دیگر تربیت اخالقی است که هر گاه شئون دیگر زندگی را از نظر دور بدارد انسان را درویش مآب یا گوشهگیر می کند و این نیز تربیتی است ناقص. هر گاه شخص 75 Taylor-system Frederick Winslow Taylor; )١٩١۵-١۸۵۶( 76 rationalisme 77 philosophie des lumières 78 Paris. La Pensée Allemande. , J.E. (1930). Spenlé

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2