66 و فکر سادۀ بشر را در چنگال توغل منطقی خود از پا درمی آورد مگر اینکه «طبیعت تاریخی» یعنی عقل که هردم خود را در عالم واقع متجسّم می سازد در مقابل زیادهروی ها و مخترعات خود که اشتداد را از دست داده و به تحجّر (ماشینی و امتدادی و محسوس) تبدیل گشته است استقامت کند و مغلوب مصنوع خود یعنی قانون «علی» و ماشین که هر گونه «روشن فکری» به آن منتهی می گردد نشود. فصل دوّم خالصه و تحلیل ّ فصل دو م کتاب اصول آموزش و پرورش به معرفی اصول و نحوۀ عمل و اجراء آنها می ّپردازد. دکتر هوشیار معتقد است که معل ّم بایستی مط لع به فرهنگ و تمد ّن عصر خود باشد و نیز از نیازهای جسمانی و روانی شاگرد مط ّلع تا بتواند اصول آموزش و پرورش ّرا در جا و زمان مناسب خود به منص ه ظهور در آورد. هم تمد ن و هم طفل (شاگرد) از حقوقی برخوردارند و وظیفه معل ّم آنست که این دو حقوق را با ترکیبی هماهنگ در حرف و عمل خود به کار بندد. با توج ه به نقش خطیر معلم در جایگاه ّ رابط میان تمدن و طفل، اصول آموزش و پرورش را بایستی به شش اصل تقسیم کرد: -1 ّ اصل فع الیت که به شاگرد اجازه می دهد با تجربه و بهره ّبرداری از قوای حسی اش با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کند و با مشاهده و تجربه به کسب دانش پردازد. در آموزش و پرورش نباید عجله کرد. باید به شاگرد وقت کافی داد تا خود ارزش اشیاء و امور را کشف کند. -2 اصل کمال که مطابق آن آموزگار باید خود نمونۀ ارزش ّها و کمال انسانی باشد ّو نیز شاگردانش را در جهت کسب جامعی ت و کمال فرهنگی و تمدنی سوق دهد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2