68 و در عین حال هر ّیک مد عی حقانیت میشوند. ام ّا تناقض تربیتی تأکیدش بر رفتار و ّ ال تا چه حد عمل است. مث باید به حیات سائقی شاگرد آزادی داد؟ و یا تا چه حد با ِانضباط کشش های طبیعی او را به سمت متانت رفتار سوق داد؟ دکتر هوشیار با اشاره به معنای دیالکتیک که بر فلسفۀ تناقض مبتنی است نتیجه می گیرد که در تناقضات تربیتی، نفی و اثبات هر دو ابعاد یک مطلوبند و در عین حال هر یک در جریان تربیتی جای خود را دارند. دکتر هوشیار سه تناقض را مطرح می کند که در هر یک موضوعی واحد به لحاظ پرورشی به دو صورت مخالف جلوه می کند. تناقض اوّل مربوط به حیات سائقی است. این تناقض بین دو اصل در جریان است: یکی اصل فعالیت که مطلوب آن آزادی غزائز و کشش هاست و دو ّمی اصل کمال که مطلوب آن ممانعت و جلوگیری از تمایالت طبیعی است. تناقض دوم ُمربوط به پرورش استعدادها می گردد. این تناقض نیز بین دو اصل ّنوسان دارد، یکی اصل حری ۀ الل و انگیز ت که مطلوب آن آزادی و استق درونی خود شاگرد است و دیگری اصل سندی ت و اعتبار که مطلوب آن پرورش استعدادها به وسیلۀ ّمقر رات است. تناقض سو ّم مربوط می ّشود به کلی ّت زندگی فرد و ارتباطات اجتماعی ّاو. این تناقض نیز شامل دو اصل است. یکی اصل تشخ ص و تفر د که مطلوب آن آزادی ّفردیست و دیگری اصل اجتماع که مطلوب آن تسلیم تمایالت شخصی به شرایط و مقر رات جمعی است. آموزش و پرورش زمانی به هدف خود می رسد که بتواند این تناقضات را در یک نظام همّا هنگ معدّل القوی حل کند. دکتر هوشیار به لحاظ اینکه این تناقضات جلوه های نفی و اثبات مطلوب واحدی هستند از اینکه آنها را «تز» و «آنتی تز» بنامد پرهیز می کند. او معتقد است در هر تناقض هم نفی و هم اثبات را باید یک اصل نامید. در مجموع می توان گفت که دکتر هوشیار از ورود فکر دیالکتیک و مفهوم تناقض در جریان تربیتی استقبال می کند و آن را از نتایج اندیشه ّهای نوین تربیتی می داند امّا در عین حال مراقب آن است که مروّج تعبیراتی خاص از دیالکتیک نشود که در جو فلسفی – سیاسی زمانش موجود بود ولی با جهان بینی او سازگاری نداشت. مثال در زیرنویس صفحه 90 در تعریف دیالکتیک می نویسد: « ّدیالکتیک به معنای تحتالل فظی یعنی گفت و شنود برای تحقیق و اثبات مطلبی یعنی مباحثه و مناظره لیکن معنای اصطالحی آن وسیعّتر از این است. حت ُی تص ور مبارزه در ع رف بعضی از احزاب اشاره به همین لطیفه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2