اصول تعلیم و تربیت

77 پردازد که در مسیر تمایالت «فردی و طبیعی وی» قرار دارد. هر گاه صفحات تاریخ را ورق زنید و از تحمیل نظام ها و مقیاس های تصنّعی بر وقایع گذشته دوری جوئید مالحظه خواهید نمود که کارهای بزرگ و موفّقیّت هائی که برای عالم فرهنگ و تمدّن سودمند بوده همیشه در پرتو نبوغ و مجاهدت افراد به ظهور پیوسته است. اشخاصی که سرنوشت اقوام و ملل را معیّن نموده یا اینکه باب علم و معرفت و صنعت را بر وجه مردم گشوده اند همیشه مشخّص و معلوم بوده اند. پس این جنبۀ انسانی را نیز که به اصل «تشخّص و تفرّد» می توان تعبیر نمود نباید از نظر دور داشت. نظام آموزش و پرورش فقید بزرگ «کرشنشتاینر» آلمانی که خود از پیشروان «مدرسۀ کار» و «مدارس حرفه»ایست بزرگ ترین نمایندۀ آنست. استقراء اصل اجتماع ٩٩ – لیکن همان صفحات تاریخ نیز خود به اشارتی که ابلغ از صراحتست بیان می کند که اوّال نه هر فردی چنین سائقی به سوی بزرگی دارد ثانی اینکه نه هر بزرگی سوق به سوی ارزش داشته. گذشته ازین دولت و ملّت، شرع و عرف، بر روی هم تشکیالت اجتماعی نیز وظایفی را متعهّدند که به هیچ روی نیروی فردی برای اجراء آن وظائف به تنهائی رسا نیست و همین تأسیساتند که قسمتی از امور مهمّۀ مردم را اجراء و سعادت جسمانی و روحانی فرد مترقّی را تأمین می کنند،؛ ّبدین لحاظ بالضروره حق دارند که از فرد و شخص انتظار اطاعت و تبعیّت داشته باشند و این آخرین انتظاریست که باید از معلّم داشت به این معنی که باید نمایندۀ اجتماع از هر لحاظ باشد. بدین سبب نیز مصدر اعمالی را که موصل به پرورش کیفیّات اجتماعی در طفل می باشد اصل اجتماع خوانند که نمایندۀ جازم نظری آن «هگل » حکیم آلمانی است و در اتّحاد جماهیر شوروی نیز در رفتار «دسته جمعی» ١۰۰ به جازم ترین وجهی اجراء می شود. ۲ در آنچه گذشت کلیّۀ انتظاراتی را که می توان از مربّی داشت نگاشتیم. به کار بستن این اصول مستلزم رعایت سه نکته است که تعبیرات مربوط به آن را از تقریرات استاد خود «آ. فیشر » در باب نظام «آموزش و پرورش» که به سال ١٩٣۲ در دانشگاه مونیخ 99 principe de sociabilité 100 collectif

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2