7 خود شخصا به ارزیابی بنشیند و در واقع او بذری را می کاشت که بدون توجّه متربّی میوه میدهد . می گفت: تعلیم و تربیت باید همیشه با احساس توأم باشد و آنچنان سبک و تُرد باشد و با تردستی و مهارت عمل گردد که هرگز سنگینی آن درک نشود. اینجاست که هنرنمایی مربّی مشهود می شود و اثر عمیق خود را به جای می گذارد. کار مربّی باید مانند یک شعر زیبا و گیرنده باشد تا اثر مطلوب خود را باقی گذارد. دانشجو و شاگرد رکن اعظمی در زندگانی دکتر هوشیار محسوب می شدند. او به شاگردانش همان گونه می نگریست که گویی میکل آنژ پیکرساز فلورانسی به آثار عظیمش می نگرد. او با ایجاد یک محیط خودمانی و صمیمی میان خود و دانشجویانش و با کنجکاوی در روحیات و حیات عاطفی و اجتما عی ایشان آنان را راهنمایی میکرد تا از فراز و نشیب و چم و خم بحران های زندگی سرفراز و پیروز درآیند. وقتی به شاگردی می رسید با یک دنیا شور و شوق و احترام با او مشغول به صحبت می شد و دقیقا در حال و هوای ذهنی او با وی به بحث و تبادل افکار می نشست و سپس با زب ان خودش طریق صالح را می نمود و به اصطالح با بزرگ بزرگی و با کودک کودکی می کرد و این یکی از مشخّصات خاص روحی او بود . آن هایی که او را می شناختند همه گواهی مید هند که این عمل او برای جلب نظر نبود. بلکه برای آن بود که قلبا به هر انسانی احترام می گذاشت و شرف انسانی و روح واالی انسان مطمح نظرش بود و لذا هرگز در پی آن نبود که از بدی های ایشان آ گاهی یابد . همواره میگفت: همه خوبند، همه چیزهایی دارند که باید به آن احترام گذاشت، همه به توجّه و حمایت محتاجند و نباید از آنان دریغ کرد. همیشه عظیم باشید و متواضع. روح انعطافپذیر و ایمان او به تعلیم و تربیت و نقش آن در بازسازی فرد سبب می گشت که برای کودکان و نونهاالن قصّه بنویسد . شخصی که با واژه های عمیق فلسفی و اجتماعی و عرفانی مفاهیمی آنچنان ارزشمند را بیان می کرد به هنگامی که برای بچّه ها دست به قلم میبرد و فی المثل در مقام یک معلّم از البالی الفاظ و جمالت دست بچّه ها را می گرفت و به شیراز می برد و مشامشان را از شمال عبیرآمیزی که از میان جعفرآباد و مصلّی می وزد معطّر می ساخت. چنان ساده و نرم همچون جویبار و به سان
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2