با ابراهیم گلستان

19 ها، هدایتودیگران ‌ زندگی،کتاب ‌ ی ‌ با ابراهیمگلستان، درباره پريدم روی آن و ‌ کشيدند، من می ‌ طورکه آن را می ‌ وقتهمان ‌ کشيدند. آن ‌ می تکهگِلچسبيده بود به غلتک، رفتزير پای ‌ دويدم. بعد،گويا يک ‌ درجا می من وکنده شد و من ليز خوردم و افتادم و غلتکمقداری روی پای من آمد. حال. ‌ آقایپازارگاد از توی اتاقمدير، ماجرا را ديده بود. من افتادم پایين، بی دَق، ‌ اين از پنجره پريد پایين، آمد مرا بلند کرد، دو تا سيلی جانانه، دَق های ‌ خواباند تویگوشمن. اول مجازات، بعد علاج!بعدهاکه طاهباز نامه با نيما ۱۳۰۴ و ۱۳۰۳ و ۱۳۰۲ های ‌ نيما را چاپکرد، فهميدم در سال های ‌ ها حرف ‌ هاییکه در آن ‌ هايشآنجا هست؛ نامه ‌ مکاتبه داشته است. نامه زند. اولين مرتبه او پيشاهنگی را در شيراز درست ‌ خيلی درستی به نيما می کرد، جمبوری درستکرد در شيراز. از معلمان ديگر، آرام بود، احمد آرام. بلاغی بود، صدر بلاغی. کلاس زد، از روزبهان ‌ چهارم ادبیکه بوديم، بلاغی برای ما از ملاصدرا حرف می ها نيست. ما درکلاسچهارم ‌ زد. الاندر دانشکده اينحرف ‌ بقلیحرفمی خوانديم،خارجاز درسالبته. کلاسششمابتداییکه ‌ ها را می ‌ دبيرستان این کرد ‌ بودم، معلممان، آقایصلاحی، تمام مقاماتحميدیرا به ما ديکته می طور بودکه ‌ کرديم در يک دفتر. اين ‌ نويس می ‌ بايستی ديکته را پاک ‌ و ما می آخر سال، هر يک از ما، يک مقامات حميدی به خط خودمان داشتيم. گذراد توی شعور آدم ديگر. سر کلاس رياضی، ‌ ها تأثير می ‌ خب، این دادم. سر امتحان ‌ خوردم. فحش هم می ‌ گذاشتم. فحش می ‌ من محل نمی نوشتم: «زندگیکه جبر ‌ دادند، انشا می ‌ یجبر می ‌ رياضياتهم وقتی مسئله ها بالاخره در يکاتمسفر برخورد ‌ ی این ‌ خورد.» ولیهمه ‌ است، به درد نمی ها ‌ ها خيلی بودند. صهبا بود، تربتی بود، محمد جواد. این ‌ بود ديگر. معلم هایما بودند. ‌ همه معلم

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2