با ابراهیم گلستان

ها، هدایتودیگران ‌ زندگی،کتاب ‌ ی ‌ با ابراهیمگلستان، درباره 20 کدامصهبا؟ ابراهيمصهبا نه. اينصهباکرمانی بود. اسمشيادم نيست. ی حقوق مدام در ‌ خواندم اشاره کرده بوديد که در دانشکده ‌ جایی می ی حقوق چه وضعی ‌ کتابخانه مشغول خواندن ادبيات بوديد. دانشکده داشت؟ ی حقوق خيلی وحشتناک بود. برای خاطر اینکه دو تا استاد ‌ دانشکده زاده. بگذار اول يک ‌ داشتيم؛ يکی صديق حضرت و ديگری دکتر قاسم چيز ديگر تعريفکنم. يکمعلمی ما در کلاسسوم ابتدایی داشتيم، آقای کرد، سر ‌ برایما سخنرانی می ۱۳۰۹ العاده بود. در سال ‌ آميزگار، واقعاً فوق ی «به من چه، به تو چه» ‌ گفت تا وقتی توی اين مملکتکلمه ‌ کلاس می چيز به ‌ رسد. ما مردم بدبختیهستيم. همه ‌ هست، اينمملکتبهجایینمی وقت ‌ چيز به تو هست؛ به من چه، به تو چه، يعنی چه؟ آن ‌ من هست، همه کرد. اصلاً ‌ گفت. «شرلوکهولمز» تعريفمی ‌ برای ما سر کلاسقصه می يک داستان ديگری بود. پريروز، محمدعلی موحد اينجا بود. عبارتی را از ام.گفتم: «چرا ‌ نقلکرد و تعجبکردکه من آن را خوانده اسرارالتوحيد گویی؟»کتاب را درآوردم، بهش نشان دادم. وقتیکتاب را باز ‌ مزخرف می ای ‌ ی بهمنيار آن تو بود. بهمنيار که اين را تصحيحکرده بود، نامه ‌ کردم، نامه نوشته بود به پدرم وکتاب را فرستاده بود برای او. خب، من همان موقع ها پُز نيست. يا فرضکنيد که ‌ . این ۱۳۱۳ یا ۱۳۱۲ . آن را خواندم ديگر یعطارکهچاپسنگیهم بود،خبماکلاسپنجم بوديمکه تذکرةالاوليا کرديم، خيلی ‌ خوانديم و حفظ می ‌ خوانديم. شعرهاییکه بايد می ‌ آن را می کرديم. ‌ یسلمانساوجی را حفظ می ‌ سخت بود. بايد تمام قصيده

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2