27 ها، هدایتودیگران زندگی،کتاب ی با ابراهیمگلستان، درباره وزياد دانشجو برود مطالعه بکند، بيايد با استاد چِک بکند، استاد اين راکم بکند. ی حقوق به حزب توده پيوستيد يا زمانیکه دانشجو پيش از دانشکده سبزیگرفت؟ بوديدسرتان بویقرمه قبل از دانشجویی. يک بابایی بود ــ گدا بود، هروئينی بود، افيونی بود، فروخت، توی آمد کتاب می بود، آدم درازقدی هم بود ــ می ای شيره آوردم فردوسوتویباغشمشاد.منازشچندتاکتابخريدم.خب،می باغ اينکه طوریکه لنين خواندم. من با حزبتوده مخالفبودم، برای خانه، می زد، هاییکه حزب توده می کرد، با حرف هایش توصيف می تویکتاب ی موژيکزراعتی برهم است قضيه. در يکمحوطه خواند. البته درهم نمی ایکه چنگ انداخته بودند، آمدند طرف انقلاب ذره مثل روسيه، همان يک و بالاخره شد ديگر. های ديدمحزبتوده مخالفلنين است،حرف خواندم، می ها را می من این های درستی است. برای همين، من مخالفحزب توده لنين خيلی حرف ی های پرتی هستند، در زمره ها آدم کردم این بودم. مخالف نه، فکر می های طورکه در نوشته کائوتسکیهستند، مثلکائوتسکی؛کائوتسکیهم آن جز چيزهاییکه در ها ادبياتچپی، به وقت داد. آن لنينخودشرا نشان می ديدم... . اينشد، شد، وجود نداشت. درنتيجه هرچه می شورویچاپمی دادند. حزب توده خواستکه بهش نمی تاکافتارادزه آمد تهران و نفت می کردنحزبتوده، ارتشرفتتوی ها ميتينگداد و برایمتفرق تویخيابان ها و برای جلوگيری از ارتش، ارتش سرخکه توی تهران بود، آمد خيابان
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2