ها، هدایتودیگران زندگی،کتاب ی با ابراهیمگلستان، درباره 36 هزار تای قبلی ۸ هزار تا. تمام اين بازارها، ازشگرفته شده بود. آن ۱۱ بود شد و شد، حالا ديگر مفت پخش نمی هم که مقداری مفت پخش می ی که جلسه ۱۳۲۶ رفت. اين وضع بود، تا بهار هزار تا هم فروش می ۱۱ کردند و منطقی ايراد هاییکه بحثمی بحثو انتقاد حزبراه افتاد. از آدم گرفتند، خيلی بااحتياط،کيانوری بود، ولی بدون پروا، اپريم بود، من می زد. نه اينکه بلوف. يک طور توپمی بودم، خليل ملکی بود. اپريمکه همين های اين آدم زد، علوی درآمد که: «آقا، به حرف روز که داشت حرف می گوش نکنيد. اين در انگليس درس خوانده است.» من واقعاً ديوانه شدم. خواستم بلند شوم. خوشبختانه ملکی آنجا نشسته بود، نگذاشت. بلند می یبريتيش را درکتابخانهکاپيتالشدگفت: «آقایفلان!کارلمارکستمام ها گویيد آخر؟ اين حرف يعنی چه؟ تمام انگليسی ميوزيوم نوشته، چه می سرويس هستند؟» منگفتم ديگر فايده ندارد. واقعاً جاسوس اينتليجنت رود. يک اشکال ديگر همکه پيش آمده بود، گويند و پيشهم نمی پرتمی آذر همه دررفته بودند. حالا اين اقدام علوی هم در ۲۱ اين بودکه در اثر کرد. من ديدم ی برگشتن بود. کيانوری نرفته بود. او داشتکار می زمينه کنند. ی خودشان را می رفته وجوی امتيازهای ازدست همه دارند جست چيزِ خودم را توانم بکنم. دليلی نداردکه تحملکنم. همه ديدم تحمل نمی شکلی، ام، حالا اين چيز خودمگذشته کنم و از همه ام، دارمکار می گذاشته ديگران در فکر امتيازخواهی باشند. کرديد؟ ببخشيد،رايگانکارمی آره، پولی نبودکه بدهند.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2