ها، هدایتودیگران زندگی،کتاب ی با ابراهیمگلستان، درباره 70 ی چاپ است ولی جلد دومش هنوز آماده نیست. هنوز جلد اولش آماده توانستم دانستم و می تمام نیست. در آن، از وضع روزگار تا آنجاکه من می شود. وگو می شکل باورکردنی در بیاورم،گفت به قصه است؟ نه، قصه اصلاً نیست. من به قصه اعتقاد ندارم. قصه اگر با واقعیت تطبیق خورد. اگر هم واقعیت است، پس چرا خود واقعیت نکند که به درد نمی زنند. ها با یکدیگر حرفمی کنم. آدم را ننویسیم؟ روایت است. تعریفمی خاطر اینکتاب زنند هم، درحقیقت به ها با هم حرف می علت اینکه آدم دومی استکه آماده است. در کتاب دوم، من در آبادان هستم. اتاقی در روم آنجا،کارهای ام، می بیرون شهر، در جایی به اسم امیرآباد،کرایهکرده گوید رئیس تو آید، می کنم. یک روز شوفر اداره می نوشتنی خودم را می خواهد تو او را ببینی. ساعتکاری من را خواسته است، کسی آمده می اند. یکخارجی هم نشسته ای بینم عده روم می هاست، نه روزها. می شب پرسم: «تو گوید: «اسم من توماس است. شاعر هستم.» می هست می گوید: «دیلن، خودمم.» بعد شناسی؟» می شاعری به اسم دیلن توماس می زنیم. این توماس دیلن آمدهگفتار یک خوریم و حرف می با هم ناهار می وگوییکه خواهد درستکند.گفت فیلمی را بنویسد که شرکت نفت می ی ایران است. از شعر شروع ی زندگی وگذشته گذرد، تمام زمینه بین ما می وگو ها.گفت زنیم و از اینحرف کنیم، راجع به شعرای ایرانی حرفمی می با توماسدیلن قسمت اولکتاب است. ام، دو نفر دیگر هم توی در قسمت دوم، یک شب من توی اداره نشسته بینم رئیس اداره هم توی کنم می نویسند. نگاه می اتاق دیگر دارند خبر می
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2