71 ها، هدایتودیگران زندگی،کتاب ی با ابراهیمگلستان، درباره بینم با «دِرِک» کنم، می زند. گوش می اتاق خودش است. دارد حرف می زند. تمام قصه این تکه است. وقتی من با دیلن توماس دارد حرف می داشتم ولی وقتی به خانه رسیدم، کردم، طبعاً یادداشت برنمی وگو می گفت طورکه بستانشرا هم، همان ی بده فقط موضوع و عنوانشرا بلکه نحوه نه یمنچندشببعد پیش گذشته بود، یادداشتکردم.حالا اینداستان اداره ی من، جولیس...، آدم خیلیخوبیهم بود؛ پسرعموی آید. رئیساداره می کند. دِرِک ازش وگو می هرحال، دارد با دِرِکگفت پیتر یوستین هم بود. به شود، داستان ی بحرانی نفت دارد شروع می پرسیدهکه: «چه خبر؟» دوره آید که وگو درمی گوید. توی اینگفت عربستان سعودی و آرامکو را می دفتری، رئیس هیئت پارلمانی ایران، رفته پیش دِرِک و از قرار معلوم متین کنم وزیر بشوم، قضیه را حل می به او گفته اگر کاری بکنید که من نخست گوید: آورم. دِرِک هم دارد به این جولیوس ... می بست بیرون می و از بن ی این ی مصدق نیست؟» درباره ها؟ مگر این یککاره گویند این «چه می زنند. موضوعحرفمی شود. یککسی ام توی اداره، در باز می در قسمت سوم، من شب نشسته گوید: «این را چاپکنید. من رئیس این اداره هستم. هیئت آید تو، می می اجرایی، مرا به ریاست این اداره منصوب کرده. این را چاپ کنید.» خیر! باید بکنید. شما گوید: «نه توانم اینکار را بکنم.» می گویم: «نمی می های زیادی. بالاخره کار ها هستید.» و تهدید و حرف دار انگلیس طرف کند به بازرگان، رئیس هیئت اجرایی. اول رسد که تلفن می به اینجا می گویم نه، این تلفن عمومی نیست. خواهد از اتاق من تلفن بکند. می می گوید: «من کند، می کند. بازرگان به من تلفن می رود بیرون تلفن می می بازرگان هستم، شما این را چاپکنید.»
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2