ِ ِِِخواب فرهاد ِدر ِبیداری
ِ ِِِخواب ِفرهاد ِدر ِبیداری نقد و نظری د ر زندگی و ترانههای فرهاد مهراد امیر بهاری
کتابهای آسو خواب فرهاد در بیداری نقد و نظری د ر زندگی و ترانه های فرهاد مهراد نویسنده: امیر بهاری عکس روی جلد از شهرام سیف ناشر: بنیاد تسلیمی سانتا مونیکا ــ کالیفرنیا چاپ نخست: ۱۴۰۳ شابک: -۰-۵ ۹۷۹-۸-۹۹۰۴۲۰۲ همه ی حقوق برای ناشر محفوظ است.
به سی سال جهد پژوهشگرانهی رفیق و معلم فرزانهام، حسن حسینی، این چه پیشکش است؟!
ِ فهرست مقدمه ................................ ................................ ۹................... بخش اول: سرآغاز ................................ ۲۵.................................. بخش دوم: بیداری ................................ ۴۷.................................. بخش سوم: خواب ................................ 6۱.................................. ترانههای غی رفارس ی ................................ 6۱.......................... ترانههای فارسی ................................ ۱۰6............................ بخش چهارم: خواب در بیداری ................................ ۱6۹................. فهرست منابع ................................ ۱۷۷...................................... سالشمار ................................ ................................ ۱۷۹........... نم ای ه ................................ ................................ ۱۸۳.................
ِ ِمقدمه فرهاد در سال ۱۳۲۲ در خانواده ای از طبقه ی متوسط به دنیا آمد. پدرش کاردار وزارت خارجه ی ایران در کشورهای عربی بود. فرهاد در نهسالگی ِویلن س لی گیرش آمده بود و با آن تمرین میکرد. یک بار مادرش از سروصدای ِتمرین موسیقی فرهاد کالفه شد و ویلنس ل را خرد کرد. این از تلخترین خاطرات فرهاد است که چندین بار درباره اش صحبت کرده، اما ی بی ال عشقوع قه حد فرهاد به مادرش زبانزد اطرافیان بود و او سال های آخر عمر مادرش با اشتیاق و محبت زیاد به او رسیدگی میکرد. بااینکه فرهاد از کودکی بسیار حساس بود، ولی جسارت خاصی هم داشت و از همان نوجوانی انگار بنا نبودکه مسیر سرراست و متدا ولی را پیش بگیرد. در جوانی با چند دوست ارمنی همراه شد و اولین تجربه های اجرا روی صحنه با آن ها و در گروه « چهار بچهجن» اتفاق افتاد. فرهاد خیلی زود پس از تجربیاتی کوتاه مدت باگروه های این چنینی، در سال ۱۳۴۳ بهگروه «بلککتس» پیوست و به دلیل توانایی قابل توجهش در خوانندگی و نوازندگی پیانو، جایگاه شاخصی در میان اینگروه ها و عالقه مندان این جنس موسیقی پیداکرد. از اوایل دههی ۱۳۴۰ گروه هایی در ایران شکل گرفتند که به آنها «گروههای بیت» یا «بیت بند»های ایرانی می گویند. از اولین گروه های این جریان
۱۰ خواب فرهاد در بیداری می توان به «استورمز » (به سرپرستی شهبال شبپره)، بلککتس (بازهم به سرپرستی شهبال شبپره )، «اعجوبهها » (به سرپرستی و خوانندگی عبدالله علیمراد) و «تکخالها » (به سرپرستی و خوانندگی بهرام امین سلماسی) اشاره کرد. این گروهها بخش اصلی کارشان بازخوانی آثار موسیقی راک، بیشتر راک انگلیسی، در دهه ی ۱۳۴۰ بود، گروه هاییکه اواخر این دهه تعدادشان بسیار زیاد شده بود ــ حتی تا صد گروه هم عنوان شده است. فرهاد خواننده ی شاخصی در این جریان بود. اولین تجربه ی فارسی خواندن فرهاد در ۱۳۴۵ در دوبله ی فیلم بانوی زیبای من اتفاق افتاد و بعد در سال ۱۳۴۹ ترانه ی «مرد تنها» را خواند. «مرد تنها» عمال اولین ترانه ی اورجینال فرهاد است که به طور مشخص توسط آهنگساز و ترانهسرایی ایرانی ساخته شده است. فرهاد بعد از این با خواندن ترانه ی «جمعه» شهرت بیشتری کسب کرد، ترانه ای که پس زمینه ی سیاسی بدل ال فرهاد را آن عم به خواننده ایکردکه از او با عنوان هنرمندی «معترض» یاد می شد. او در سال های پیش از انقالب تنها یازده ترانه ی فارسی خواند که ماحصل همکاری با هنرمندان مختلفی ازجمله اسفندیار منفردزاده ، شهیار قنبری ، حسن شماعیزاده و محمد اوشال بود. علی رغم اینکه تعدادی مصاحبه و عکس رسانه ای از فرهاد باقی مانده، به خوبی مشهود است که او از همان جوانی اهل مصاحبه و فعالیت رسانهای نبوده. اما اهالی رسانه به او توجه داشتند و به دلیل پرهیز او از مصاحبه و عدم اطالع رسانی درباره ی خودش، گاهی گزارش ها و شایعاتی هم درباره ی او منتشر میکردند، مثل ماجرای خودکشی و دستگیری در لندن در سال ۱۳۴۷ . اما خودش کم گو بود و در مصاحبه هایش هم اغلب بیش از اینکه از هنر خودش حرف بزند، از چیستی هنر، عرفان، ابتذال و این قبیل چیزها حرف میزد. همکاری فرهاد باگروه بلککتس سه دوره ی مختلف داشتکه بعدتر دربارهی آن ه ا توضیح خواهم داد، ولی، به طورکلی، این همکاری از سال ۱۳۴۳ آغاز شد و در تابستان ۱۳۵۱ به پایان رسید. فرهاد بعد از انقالب حدود بیست سال عمال نتوانست کار خاصی در ایران انجام بدهد، تا اینکه در نیمه ی دوم دههی ۱۳۷۰
مقدمه ۱۱ فضا ت ا حدودی برای کار مهیا شد. هرچند او به لحاظ ویژگی های شخصیتی و سبکی هنرمندی نبود که حتی در این مقطع زمانی به راحتی اثر منتشر کند و روی صحنه برود، ولی، بههرحال، کار کرد و ماحصل این دوران دو آلبوم خواب در بیداری و برف است که بخش عمده ی کارهایشان را، از آهنگساز ی تا اجرا و خوانندگی، خودش به تنهایی انجام داد. البته ناگفته نماند که تعدادی از ترانههای آلبومِ برف را آندرانیک تنظیم کرد. فرهاد درنهایت به دلیل مشکل سیروز کبدی در شهریور ۱۳۸۱ در ۵۸ سالگی در پاریس درگذشت و شاید بتوان گفت گرفتاری های اقتصادی هم در این مرگ زودهنگام بیتأثیر نبود. از فرهاد به عنوان چهره ی شاخص موسیقی اعتراضی ایران یاد میشود. اما آیا واقعا فرهاد هنرمند اعتراضی بود؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دید که به طورکلی در بستر موسیقی هنرمند معترض و سیاسی را چگونه میتوان تعریف کرد. کمی فراتر برویم و بگوییم: در موسیقی عامه پسند قرن بیستم هنرمندان معترض چگونه شخصیت هایی بودند؟ می توان هنرمندانی مثل وودی گاتری، 1 جون بائز 2 و راجر واترز 3 ر ا، فارغ از کیفیت هنریشان، خوانندگانی دانست که آشکارا فعالیت سیاسی- اعتراضی انجام داده اند. مثال وودیگاتری رویگیتارش نوشته بود «این ماشینی استکه فاشیست می کُشد» و بخش عمدهی اجراهایش در خدمت حزبکم طرف دار کمونیست در آمریکا بود. جون بائز در کنار پرداختن به حرفه ی موسیقی فعال اجتماعی بود و حتی بازداشت و زندانی شد. در جوانی به عنوان خواننده در فعالیت های اعتراضی مارتین لوتر کینگ حضور پیدا می کرد و در کنار سخنرانی های این چهرهی برابری طلب آواز می خواند. راجر واترز هم که وضعیت روشنی دارد و ایرانیها به خوبی او را می شناسند. واترز عمال گروه پینک فلوید را به دلیل اصرارش بر خلق ترانه هایی با معنای روشن سیاسی از بین برد. از آلبوم سرگرمی تا سرحد مرگ 4 گرفته تا مصاحبه های مفصلش درباره ی بحران فلسطین و اسرائیل و 1. Woody Guthrie 2. Joan Baez 3. Roger Waters 4. Amused to Death (1992)
۱۲ خواب فرهاد در بیداری توجهش به اتفاقاتی که در ایران می افتد و...، همه مصادیقی از فعالیتهای اعتراضی هستند. به بیان دیگر، واترز را می توان آشکارا شخصیتی سیاسی دانست که برای ایده هایش ترانه سرایی کرده است. البته بخش قابلتوجهی از ترانه های واترز نمونه هایی اعال در موسیقی راک هستند، چه در دوران پینک فلوید و چه در آلبوم های شخصی اش. اما در کنار این هنرمندان آشکارا معترض گروه دومی هم هستند که هرچند آثارشان به شکل روشنی سویههای اجتماعی - اعتراضی دارد، ولی شاید نشود خودشان را هنرمندان ی معترض دانست. یکی از شاخصترین آنها باب دیلن 5 است. در اغلب مدخل هایی که درباره ی موسیقی اعتراضی نوشته شده، از دیلن به عنوان چهره ی شاخص این موسیقی ــ حداقل در موسیقی عامه پسند انگلیسیزبان ــ یاد می شود، ولی نمی توان او را یک فعال سیاسی معترض دانست. بعد از سه آلبومیکه تم ثابت آن ه ا موسیقی اعتراضی، به خصوص موسیقی ضدجنگ، است، دیلن در آلبوم چهارمش، رخ دیگری از باب دیلن ،6 واقعا رخ دیگری از خودش نشان داد، چنان که بخش عمده ی ترانه ال های این آلبوم عاشقانه هستند. بهع وه، او مشخصا در سه دهه ی اخیر دربارهی هیچ کدام از وقایع اجتماعی-سیاسی موضع گیری روشنی نکرده است. دیلن به جز نگاه ستایش آمیز به دوران کندی ـ ـ آن هم شصت سال بعد از ترور این رئیس جمهور و در دل ترانهی «قتلی به غایت اشتباه» 7 ـ ـ هیچ گاه خودش را عالقه مند یا عضو جریانی سیاسی یا جانب دار کاندیدایی از ریاست جمهوری یا حتی منتقد یا متنفر از سیاست مداری خاص نشان نداد. درعینحال، در دل ترانه های دیلن در پس شش دهه فعالیت، روایت شخصی و منتقدانه ای از تاریخ معاصر آ مریکا قابل استخراج است، کمااینکه شان ویلنتس، 8 مورخ و پژوهشگر شاخص آ مریکایی، کتاب مشهوری دارد با نام باب دیلن در آ مریک ا 9 که به نگاه دیلن به 5. Bob Dylan 6. Another Side of Bob Dylan (1964) 7. “Murder Most Foul” (2020) 8. Sean Wilentz 9. Bob Dylan in America
مقدمه ۱۳ آ مریکای معاصر می پردازد. بااینهمه، دیلن ترجیح می دهد تنها خود ترانهها سخن بگویند و، بنابراین، ترانه ها به هر سو که دلشان خواسته رفتهاند. بن ا بر آنچهگفته شد، اگر بخواهیم فرهاد را در صحن موسیقی عامه پسند بررسی کنیم و بگوییم آیا می توان او را چهرهی سیاسی معترضی در هنر معاصر ایران قلمداد کرد یا نه، به نظرم پاسخ منفی است، ولی او در گروه دومی که توصیف شد جای میگیرد؛ یعنی هنرمندانیکه نسبت به جامعه و دوران زندگی خودشانکنش دارند و بازتاب دهنده ی وضعیت اجتماعی روزگار خود هستند و از این منظر بهخودیخود، بخش عمده ای از آثارشان جنبه های بارزی از اعتراض پیدا میکند. در واقع، فرهاد حساس تر از این حرف ها بود تا به شکل روشن و با حضور پررنگ اجتماعی- سیاسی از یک ایده ی خاص سیاسی جانب داری و دربارهی آن اع الم موضع رسمیکند. مثال ترانه ی بحث برانگیز «جمعه» که اسفندیار منفردزاده با گرایش های چپی و در واکنش به واقعه ی سیاهکل ساخته بود، برای فرهاد در هنگام اجرا این پسزمینه ی سیاسی را نداشت. درصورتیکه تأثیرگذاری سیاسی این ترانه برای منفردزاده آن قدر مهم بود که تصمیم گرفته بود اگر با صدای فرهاد شنیده نشد، با صدای گوگوش آن را منتشر کند و حتی اگر شهرت گوگوش هم نتوانست کار را بهاندازه ی کافی به سمع مخاطبانش برساند، با صدای آغاسی این کار را بکند. فرهاد و منفردزاده با رویکردهای متفاوتی در خلق «جمعه» همکاری کردند. یا حتی ترانه ی مشهور «وحدت» با شعر سیاوش کسرایی که در بحبوحهی انقالب تولید شد ترانه ی بسیار متفاوتی در سیل ترانه های انقالبی است که در حوالی انقالب، در سال ،۱۳۵۷ خوانده شد. در آن مقطع خوانندگان بسیاری ازجمله شهرام صولتی، داریوش، مرجان، کوروش یغمایی ، ابی لیتلز و... با آهنگ ساز ی هنرمندانی همچون مجتبی میرزاده، حسن شماعیزاده، فریدون خشنود، بابک بیات و ترانه هایی از شهیار قنبری ، علی حاتمی، اردالن سرفراز، فرهنگ قاسمی و... ترانه هایی برای انقالب خلقکردند که اغلب مفاهیم روشن و هم سو با انقالب داشتند. اما انتخاب فرهاد شعری بودکه فارغ از معناپذیری آن در تأ الب قابل زمان انق ویل و تفسیر در بسترهای دیگر هم بود. مرور کنید جامعه برای چند ترانه و سرود از ساخته های آن دوره بهاندازه ی «وحدت» احترام قائل
۱۴ خواب فرهاد در بیداری است؟ صحبت بیش از صد ترانه و سرود است که اغلب با امضای چهرههای شاخصی از موسیقی ایران منتشر شدهاند. نکته ی مهم درباره ی شخصیت فرهاد که او را از «شمایل هنرمند اعتراضی» در آن معنای فعال سیاسی-اجتماعی اش (چیزی مشابه راجر واترز) بازمی داشت حساسیت او و ضریب خطای این فعالیت ها بود. همان حساسیتیکه باعث شد در طول حدود چهار دهه فعالیت کمتر از سی ترانه ی فارسی بخواند. او شخصیتی بود که از اشتباه کردن هراس بسیاری داشت؛ از اینکه به پشت سر نگاه کند و ببیند در محاسباتش خطای فاحش کرده است. بهمیان کشیدن کارنامه ی سیاسی هنرمندانی نظیر براهنی و ابتهاج، پس از درگذشتشان، به دست بخش قابل توجهی از مردم، و نقد شدیداللحن و در مواردی بی رحمانه ی برخی فعالیتها و موضعگیریهای آنها، علی الخصوص درمورد انقالب ،۱۳۵۷ ماحصل پذیرفتن همان ضریب خطایی است که فرهاد را می ترساند. (قاعدتا بررسی پروندهی فعالیت های سیاسی امثال احمد شاملو ، غالمحسین ساعدی، براهنی، ابتهاج و... موضوع این متن نیست). فرهاد منفعل نبود. حتی در سال ۱۳۸۰ ، درحالیکه به شدت بیمار بود و ماه های آخر عمرش را به سختی می گذراند، از اطرافیانش خواست او را پای صندوق ر أ ی ببرند تا دوباره به سید محمد خاتمی رأ ی بدهد. یا در سال ۱۳۷۷ طی برگزاری دادگاه محسن کرباسچی، شهردار وقت تهران، یادداشت کوتاهی در حمایت از کرباسچی نوشت. در این یادداشت با تأ کید بر اینکه شناخت خاصی از شهردار ندارد و با او اختالف نظر هم دارد، و با اشاره به اینکه حتی «یک بار هم از فرهنگ سرای بهمن درخواست سالن برای اجرایکنسرت»کرده و موافقت نشده است ، می گوید که شهردار در «جهت بهبود خارقالعاده ی وضع موجود محیط زیست، علی الخصوص در تهران»، زحمت بسیار کشیده است. اما فرهاد شخصیتی نبودکه موسیقی و اثرش را در خدمت یک رویکرد سیاسی مشخص یا ایده های یک حزب بگذارد، هرچقدر هم آن ایدهها آزادی خواهانه بوده باشند، کاری که به خصوص در دوران انقالب بسیاری از هنرمندان و روشنفکران انجام دادند و متأ سفانه خودشان از اولین قربانیان خطای محاسباتی خودشان شدند.
مقدمه ۱۵ برای فرهاد اینکه خودش با اثرش چه حس وحالی دارد و اینکه تاریخ چگونه او را بازخوانی می کند مسئله ای بنیادی بود. این موضوع برای او وجه زیبایی شناختی داشت، هرچند فراتر از آن عمل می کرد. مثال همسرش میگوید کارهای متأ خری راکه در برف و خواب در بیداری ارائه شده بود بیشتر دوست داشت، ولی در همین اندک اجراهای زنده ای که از او باقی مانده می بینیم که به دلیل توقع مخاطب تعدادی از آثار پیشینش را هم می خواند. آثار پیش از انقالب فرهاد که دیگران برایش ساختهاند نزد بخش عمده ای از موسیقی شناسان و موسیقی دوستان آثار کامل تری هستند، اما آنچه فرهاد به آن باور کامل داشت آثاری بودند که در دو دهه ی آخر زندگی خلق کرد. یعنی اگر بخواهید فرهاد را خالص، آن طورکه خودش دوست داشت، بشناسید، باید دو آلبوم بعد از انقالبش را بیشتر گوشکنید. هنرمندی که حتی به کارنامه یکوچک و قابل قبول خودش با دیده ی تردید می نگرد، به درست یا غلط، حساس تر از این حرف هاست که بتواند بپذیرد مدالی به جز هنرمند و موسیقی دان به سینه ی او بیاویزند. با این اوصاف، این اجازه را به من بدهید که تأ کید کنم: نه! فرهاد هنرمند معترض در آن مفهوم فعال وکنشگر سیاسی- اجتماعی نبود.
۱6 خواب فرهاد در بیداری
مقدمه ۱۷ گفت وگو با اعضایگروه بلک کتس در جوانان امروز ، شمارهی ۲ ، مهر .۱۳۴۵
۱۸ خواب فرهاد در بیداری ماجرا اما برای من در یک روز پاییزی شروع شد. آبان ۱۳۹۱ پوران گلفام، همسر فرهاد، در مستند جمعههای فرهاد گفت که وقتی در آخرین روز اداری اسفند ۱۳۷۷ اجرای نوروزی فرهاد را لغو کردند فرهاد بسیار ناراحت شد. ت أ کید گلفام بر اینکه فرهاد هیچ وقت آن قدری از مسائل اینگونه ای ناراحت نمی شد در پس ذهنم ماند. کمتر از یک سال بعد، در شهریور ،۱۳۹۲ به سراغ پوران گلفام رفتم تا بهبهانه ی سالگرد تولد فرهاد برای روزنامهی اعتماد گفت وگویی انجام بدهیم. آن بخش از حرف های پوران گلفام که از حساسیت فرهاد درباره ی پاکیزگی شهر حرف می زد، یا اصرارش به ماندن در ایران، و یا گره ای که با نوروز داشت، یا اِکراهش از اینکه برای درمان بیماری دست به هر کاری بزند، فرهاد را برایم تبدیل به «مسئله»کرد. چگونه شهروندی وقتی در شهر آلودگی می بیند، با ماسک و دستکش می رود و آشغال ها را جمع میکند؟ و نسبت این شهروند را با آن خواننده ی بامنزلت در چه چیزهایی میتوان جستوجو کرد؟ فرهاد در سال های بعد از انقالب بارها از ابتذال در موسیقی حرف زد، ولی هیچ گاه از اینکه صحنه را از او گرفتند، حداقل در فضاهای رسمی و مصاحبه هایش، گله نکرد. چالش او با ابتذال بود و ترس از همین ابتذال یکی از دالیل کم کاری او شد؛ ترانه ی بیشتر، پول بیشتر، شهرت بیشتر، مصاحبه و عکس بیشتر و خطر ابتذال که با این چیزها به آدم نزدیکتر می شود. من نمی دانم آیا به این چیزها فکر می کرد یا نه، ولی انگار آن قدر از هیاهوی شهرت واهمه داشت که همیشه سعی می کرد فاصله ی خودش را با آن تصویری که از شهرت فزایندهی هم دید النش می نس حفظ کند. رفقایش می گویند که وقتی دختری او را در خیابان می شناخت با تأکید می گفت اشتباه گرفته اید. یا وقتی مردم از او امضا می خواستند از انجام این کار طفره می الوی رفت. خسرو می گوید این شکل مواجهه ی او با شهرت از سر خضوع و فروتنی نبود، بلکه به خاطر نگاهش به مسئله یکیفیتکار هنری بود. 10 10 . وحید کهندل ( )۱۳۹۸ زندگینامه ی فرهاد: چون بوی تلخ خوشکُندر . تهران: نشر ماهی،
مقدمه ۱۹ وقتی شروع به نوشتن این متن کردم، دوست داشتم رؤ یاپردازی کنم که ال چگونه فکر می کرده. شخصیتی مثل فرهاد احتما حتی این ریسک را پذیرفتم که اشتباه کنم، ولی دوست داشتم فرهاد را تخیل کنم و قصه بگویم. در متن اصلی کتاب این ساحت روایی را تا حدودی حفظ کرده ام، اما هرچه پیش رفتم، ناگزیر، از موضع خود عقب کشیدم، منهای بخش کوتاه پایانی کتاب. این بخش طوری نوشته شدهکه مشخص باشد صرفا تخیل شخص من است، یعنی ای کاش زندگی فرهاد درمورد اجرای نوروزی سال ۱۳۷۸ این گونه رقم می خورد، اما درمورد مابقی متن این گونه نیست. اینکه ناگزیر قصه گویی را رها کردم دلیل ساده ای داشت: به رغم احترامی که برای کتاب ها و مقاالت متعددی که درباره ی فرهاد نوشته شده قائل هستم، باید بگویم اطالعات غلط در آنها کم نبود. ناگفته ها یک سو، اطالعات نادرست سوی دیگر. این کتاب از لحظه ی انعقاد ایده اش بر این بود که فرهاد را بر مبنای آثار او بررسی کند. یعنی رویکرد من روایت تاریخ نبود، بلکه تحلیل داده های موجود درباره ی فرهاد بود. اما بعضی از اطالعات اولیه آن قدر نادرست بود که نمیشد ال از خیر اص ح آنها گذشت. مثال برخی از اطالعاتی که همکارانش داده بودند غلط بود؛ ادعای خودش و دوستان و همکارانش مبنی بر اینکه نُت نمی دانسته و علم موسیقی نداشته منطقی به نظر نمیآمد؛ بخشی از داده ها دربارهی خود فرهاد و ترانه های «مرد تنها» و «وحدت» که ازجانب آهنگساز ش مطرح شده بود از منظر تاریخی درست از آب درنمیآمد؛ اسم ارمنی ترانه ی «بیرفیق» یعنی «آر انتس انگیر» 11 به عنوان اسم آهنگساز ترانه چاپ شده بود و اشتباهاتی ازاین دست. مشکالت زیاد بود و من مجبور بودم، حداقل به قواره ی این متن کوچک، این اشتباهات را اصالح کنم. درنتیجه، از تخیل و قصه گفتن مقدار زیادی عقبکشیدم. صص ۴۲ ،۴۱ و .۴6 تمام ارجاعات به کتاب کهندل در این متن براساس نسخه ی چاپ دوم ( ۱۳۹۸ ) است و در ارجاع درون متنی صفحات منطبق بر نسخه ی چاپ دوم آمده. 11. “Առանց ընկեր”
۲۰ خواب فرهاد در بیداری ازسوی دیگر بازخوانی های فرهاد همیشه برایم مهم بودند و درمورد آنها هم گفتنی ها کم نبود. آنها بخشی از کارنامه ی حرفه ای فرهاد هستند که عمال چندان حرفی از آنها به میان نیامده. این مواجهه ای سطحی است که بگوییم ترانه های «کاورشده» ارزش بررسی ندارند و کپی هستند، نگاهی که بعضی از پژوهشگران و صاحب نظران درمورد «بیت بندها»ی دههی ۱۳۴۰ هم دارند. درصورتی که حداقل در این مورد موضوع خیلی ساده است: در دههی ۱۳۴۰ بازخوانی ترانه های انگلیسی و التین روالی عادی بود؛ حتی بعضی از خوانندگان جوان و مستعد مانند گوگوش هم مرتب اینکار را انجام می دادند. ازطرفدیگر، تعداد زیادی «بیت بند» مشغول به کار بودند که همگی مشغول بازخوانی ترانه های اغلب «راک اندرولی» به زبان انگلیسی بودند. این سؤ ال برای من وجود داشت که چرا از تمام بازخوانیها ی آن دوره تعداد کمی کار ضبطشده باقی مانده، ولی از فرهاد بیش از پنجاه ترانه ی بازخوانی منتشر شده و به طور جالبی ال چرا از اعجوبه ه ا و تک همچنان مخاطب دارند؟ اص خالها بهعنوان گروههای شاخص نیمه ی اول دههی ۱۳۴۰ ــ که در آن مقطع اگر از بلککتس مشهورتر نبودند، شهرت کمتری هم نداشتند ـ ـ روی هم حتی ده ترانه هم در دسترس نیست، ولی از اجراهای فرهاد، چه به شکل شخصی و چه با بلککتس، اینهمه بازخوانی باقی مانده؟ بماند گروه های بیت دیگری که از دل آنها شهرام شب پره ، ناصر چشم آذر، سیاوش قمیشی، فریدون فروغی، ویلیام خنو و... بیرون آمدند و تنها تک وتوک ترانه هایی از آن گروه ها موجود است. یا مثال از فروغی در گروه های «کَتس»، «وایت بِرد» و «هیپی ها» هیچ چیز باقی نمانده. این س ؤ االت بازخوانی های فرهاد را هم برای من تبدیل به «موضوع» کرد. بنابراین، سعی کردم بخش قابل توجهی از بازخوانی های فرهاد را هم در کنار ترانههای فارسی به اصطالح اورجینالی که خوانده مرور کنم. در بخش مربوط به ترانه های فارسی، از میان آثار فرهاد، مشخصا به ۲۷ ترانه پرداخته ام. به قطعات «خیال خوشی» و «شب تیره» نپرداختم، چون بهنوعی قطعاتی بودند که فرهاد به انگلیسی و روسی خوانده و روی آن ترجمه ی فارسی ِ ترانه / شعر را د کلمهکرده است. من مشخصا این ۲۷ ترانه راکه در مفهوم سادهی
مقدمه ۲۱ کلمه ترانه ی فارسی هستند بخش اصلی کارنامه ی فرهاد در نظر گرفتم و آنها را مرور کردم. این بدان معنا نیستکه بازخوانی ها یا شعرخوانی های فرهاد بخشی از کارنامه ی هنری او نیستند یا اهمیت ندارند؛ قاعدتا این طور نیست. تالش من این بودکه این متن در بخش ترانه های فارسی و به خصوص آثار فارسی فرهاد که پیش از انقالب ساخته شده اند دقتی حداقل بیش از آنچه تاکنون در متون رعایت شده داشته باشد. متن با محوریت چند روز بخصوص از زندگی فرهاد نوشته شده است؛ به بیان دقیق تر، فاصله ی زمانی روز آخر کاری اسفند که پوران گلفام به خانه می آید و خبر لغو کنسرت نوروز ۱۳۷۸ را میدهد، تا روز کنسرت، یعنی 6 فروردین ،۱۳۷۸ را مدنظرم قرار دادم. وقتی فرهاد خبر لغو کنسرت را می شنود تصمیم می گیرد گیتارش را بردارد و روز اجرا برود جلو سالن محل اجرا، یعنی جلو هتل استقالل وکنسرت را پشت وانت اجرا کند. البته خانواده و دوستان درنهایت از این تصمیم منصرفش میکنند. متن را با این ایده ی خیالی نوشتمکه اگر فرهاد به اطرافیانشگوش نمیداد و تصمیمش را عملی میکرد، چه میشد؛ یعنی سازش را برمی داشت و روز 6 فروردین می رفت مقابل هتل استقالل و بدون نگرانی درباره ی اینکه چهچیزی را می تواند بخواند و چه چیزی را نمی تواند، اجرای خود را برگزار می کرد. اگر قرار بود این اجرای آزاد را برگزار کند، فهرست ترانه ها چه می بود؟ یا اجرا با چه شکل و شمایلی اتفاق می افتاد؟ احتماال یک اجرای خیابانی باشکوه می شد. گفتم این نخ تسبیح را برای متنم بسازم که بتوانم به این بهانه ترانه هایش را بهمثابهی دانه های تسبیح یکبه یک وارد نخکنم و قصه ی هرکدامشان را جداگانه بگویم. تصور خام دستانه ی من از بهانجام رسیدن متنی که بشود آن را در قالب کتاب منتشر کرد این بود که یکتنه می نشینم و داستان را به انتها می رسانم، اما خب، واقعیت، حداقل درمورد متنی که پیش روی شماست، چنین نبود. دوستان و بزرگوارانی در به ِنتیجه رسیدن این اولین متن مطول من روزنامه نگار نقش داشتند. بیش و پیش از همه، از محمدعرفان رفیعی، پژوهشگر و آرشیویست، باید تشکر کنمکه اسناد و مدارک مهمی را بدون هیچ چشمداشتی در اختیارمگذاشت؛
۲۲ خواب فرهاد در بیداری از سعید کریمی، رفیق شاعر و پژوهشگرم، که متن را خواند و پیشنهادهای ارزشمندی پیش رویم گذاشت؛ فرهود صفرزاده ی عزیز، پژوهشگر و نویسندهی آثار ارزشمندی همچون چرخ بیآیین ، که با ذکر نکاتی مرا همراهی کرد؛ علی مسعودی نیا، دوست نویسنده و روزنامه نویسم؛ امیرحسین خورشیدفر نازنین که با صبر و حوصله متن را خواند و نکات بسیار مهمی را گوشزد کرد؛ کانال تلگرامی «مروری بر تاریخ ترانه Delvareha » که محتوایش در ادراک من از بستر موسیقی پاپ دههی ۱۳۵۰ نقش کلیدی داشت و یاری رسان بهانجام رسیدن متن پیش رو بود؛ امید هاشملو، رفیق دیرینمکه از آغاز نوشتن متن در جریان بود و در فرازهای متفاوتی نقشکلیدی در مسیر متنم ایفاکرد و درنهایت انیسای نازنینمکه متن را با شکیبایی تصحیحکرد.
مقدمه ۲۳ اولین ماههای همکار ی فرهاد و گروه بلک کتس. عکس از آرشیو شخصی شایان قانونی فرهاد با بلک کتس در کوچینی، پیش از سفر به لندن. عکس از آرشیو «بنیاد فرهاد»
۲۴ خواب فرهاد در بیداری از آرشیو شخص ی محمدعرفان رفیعی از آرشیو «بنیاد فرهاد»
ِ بخش ِاول: ِسرآغاز چگونه فرهاد شمایل مهمی در موسیقی معاصر ایران شد؟ شاید این پرسش برای برخی دیگر هم پیش آمده و پاسخ دقیق و کاملی برای آن پیدا نکرده اند. به هرحال ، برای من این پرسش آغازگر ماجرایی طوالنی و پر از اتفاق بود. مرور و بررسی زندگی و هنر چهره های شاخص موسیقی عامه پسند جذابیت های خاص خود را دارد، اما درمورد نمونه های نادری مثل فرهاد مسئلهکمی متفاوت است. برای منکه بخش عمده ی سال های جوانی موسیقی عامه پسند غربی گوش کرده بودم و اسطوره ها و افسانه های بسیاری از فرهنگ آ مریکایی و انگلیسی در هدفونم خوانده و نواخته بودند، پذیرفتن اینکه خواننده ای با آثاری اغلب ساخته و سروده ی دیگران این گونه شاخص و محبوب بشود سخت بود. اغلب هنرمندانی که در قرن اخیر جایگاه شاخصی در فرهنگ عام پیدا کردند مسیر متفاوتی طی کرده اند و فرهاد در فرهنگ ایران پدیده ای یگانه است. محبوبیت و مقبولیت او با دیگر چهره های موسیقی پاپ فرق دارد و همین ماجرا راکمی پیچیده میکند. در فرهنگ موسیقی عامه پسند معاصر، هنرمندیکه تبدیل به «اسطوره» میشود معموال چند ویژگی خاص و مهم دارد: اول اینکه غالبا خودش «سانگ رایتر» یا «ترانهساز» 1 است، یعنی هنرمند خود به شخصه میسازد، میسراید، مینوازد و 1. سانگرایتر ( Songwriter ) در فرهنگ موسیقی غربی عنوان مؤ لفی است که ترانه و ملودی را
۲6 خواب فرهاد در بیداری می خواند. دوم اینکه معموال در زمان حیات و به خصوص در جوانی شهرت فزاینده ای کسب می کند و نهایتا اینکه آثارش پرشمار است. البته شاید بتوان ویژگی های دیگری را هم اضافه کرد، ولی به جز موارد استثنا، در کارنامهی اغلب چهره های شاخص فرهنگ عام در موسیقی، حداقل دو مورد از این موارد قابل پیگیری است. مثال ها بسیارند و از این میان می توان به سه ترانه سازی که تا حدودی در ایران هم شنیده شده اند اشارهکرد: ری چارلز ، باب دیلن و جون بائز. هر سه ی این هنرمندان در حدود بیست سالگی مطرح شدند. ری چارلز اولین تک آهنگش را در ۱۹ سالگی، بائز اولین آلبومش را در ۱۸ سالگی و باب دیلن هم اولین آلبومش را در ۲۱ سالگی منتشر کرد. به نوشته ی رابرت کریستگائو، 2 پژوهشگر و منتقد موسیقی آ مریکایی، ری چارلز 6۰ آلبوم شخصی و بیش از ۲۰۰ آلبوم به شکل اشتراکی و همکاری و یا مجموعه های گردآوری شده دارد. در مدخل باب دیلن در دایرة المعارف بریتانیکا نوشته شده این خواننده «بیش از ۵۰۰ ترانه» ساخته و خوانده است و جون بائز که تازه بیش از موسیقی درمورد مسائل نژادی و حقوق زنان فعال بود هم ۲۵ آلبوم استودیویی و ۱۵ آلبوم اجرای زنده و... دارد و هر سه ی این هنرمندان ترانهساز بوده اند. هنرمندان شاخص بسیاری را می توانید با این ویژگی ها برشمارید، ولی این مشخصات با زندگی هنری فرهاد چندان همخوانی ندارد. در چهره های شاخص فرهنگ موسیقی پاپیوالر ایرانی هم اغلب کسانی که محبوبیت قابل توجهی دارند یا به منزلت واالیی دست پیدا کرده اند حداقل ویژگی دوم و اغلب سوم را دارند؛ یعنی تعداد قابل توجهی ترانه به نام آنها تولید شده و در جوانی به شهرت قابل توجهی دست یافتهاند؛ ازجمله دلکش ، گوگوش، ویگن یا داریوش. به عنوان مثال، عارف، چهره ی شاخص و مشهور موسیقی عامهپسند معاصر، زمانیکه ۲۸ سال بیشتر ندارد، در مصاحبهای می گوید بیش از ۵۰۰ ترانه خوانده و بیش از ۱۵۰ صفحه (واینیل) منتشر کرده است. 3 ت و أ مان خلق می کند و ترانه سرا در فرهنگ زبان فارسی غالبا تنها خالق ترانه در مفهوم متن است. بنابراین، واژه ی ترانهساز به عنوان معادل سانگرایتر در نظر گرفته شد تا از این ابهام جلوگیری شود. 2. Robert Christgau 3 . «عارف و گلدن رینگ در موج نو موزیک»، جوانان امروز ، شمارهی ۱۲ ،۱۲6 اسفند
بخش اول: سرآغاز ۲۷ فرهاد در سال ال های پیش از انق ب تنها یازده ترانه ی فارسی خواند. این برای کسی که از حوالی سال ۱۳۴۲ مشغول به کار بوده کارنامهی کم تعدادی است. فرهاد جدای از بازخوانی های غیرفارسی، چهار ترانه ی فارسی هم دارد که بازخوانی محسوب می شوند. «اگه یه جو شانس داشتیم » برگردان فارسی ترانه ای از فیلم بانوی زیبای من بود ؛ «گنجشکک اشیمشی » را اولین بار پری زنگنه خوانده بود؛ «گل یخ » بازخوانی فارسی ترانه ای از فیلم اشک ها و لبخنده ا بود و «مرغ سحر » هم تصنیفی از موسیقی دوران مشروطه. اگر این چهار ترانه را کنار بگذاریم، می بینیم فرهاد عمال تنها با ۲۳ ترانه ی اورجینال فارسی در بستر فرهنگ معاصر ایران تبدیل به چنین پدیده ای شده. این را هم اضافه کنم که «بانوی گیسوحنایی » تنها یک ضبط خانگی بسیار معمولی بدون ابزار حرفه ای است. این تعداد ترانه و این منزلت جالب توجه است. فرهاد در دههی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ مطرح بود، منتها در کنار اینکه قشری از عموم مردم او را دوست داشتند، نزد بخش قابل توجهی از روشنفکران و اهالی رسانه هم اعتبار داشت، درحالی که بیت بندهایی مثل بلککتس در دههی ۱۳۴۰ چندان باب طبع روشنفکران نبودند، آن هم در فضایی که گفتمان «غرب زدگی» غالب بود. جالب اینکه فرهاد در دههی ۱۳۴۰ یکی از معروف ترین خواننده های گروههای «بیت» محسوب میشد؛ یعنی موفقیتش در گروه بلک کتس او را به جایی رسانده بود که جدا از گروه هم کار می کرد و در سومین فستیوال مجلهی اطالعات جوانان در سال ۱۳۴6 در ورزشگاه امجدیه تنها روی صحنه رفت. ولی درنهایت، در مقایسه با شهرت فراگیر امثالگوگوش، داریوش، عارف ، فریدون فروغی وکوروش یغمایی ، فرهاد در دههی ۱۳۵۰ چندان هم مشهور به حساب نمی آمد. البته در این میان ستاره ی اقبال شهرت فروغی خاموشی و روشنایی عجیبی داشت که خود ماجرایی است مفصل. وقتی برخی از همکاران فرهاد در آن دوره، ازجمله اسفندیار منفردزاده، شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی، به شکل مستقیم و غیرمستقیم میگفتند که ۱۳۴۷ ، صص .۱۱-۱۰
۲۸ خواب فرهاد در بیداری فرهاد فقط یک مجری (خواننده) خوب بوده، به نظرم منطقی می آمد. و تصورم این بود که راست میگویند؛ او تنها یک خواننده ی خوب بود. پس این همه سروصدا و اسطوره سازی برای چیست؟ ولی اینجا و امروز معتقدم اتفاقا یکی از مهم ترین پرسش هایی که باید درباره ی فرهاد پاسخ داد همین است که آیا فرهاد صرفا یک مجری یا خواننده ی خوب بود؟ البته که «خواننده ی خوب بودن» هم به تنهایی واجد ارزش بسیار است و به عنوان ویژگی برای یک خواننده کافی است، به خصوص در دوران ما که اغلب خوانندگان نمی توانند حتی چند جمله ی فارسی را از روی متن درست بخوانند. پیش از ادامه ی بحث، گفتن یک نکته اینجا ضروری است. عباراتی چون «خوانندهی مؤ لف» یا «مجری / خواننده ی خوب»، حداقل به طور مجزا، معنای فنی چندان روشنی ندارند. شاید بسیاری از منتقدان و صاحب نظران از این اصطالحات استفاده کنند که در داخل هر متنی به شکل مجزا قابل بحث است، ولی آهنگساز، خواننده، نوازنده و... با استناد به اثرش از زوایای مختلف قابل بررسی است و صفت های «خوب» یا «بد» برای تحلیل در دنیای هنر زیادی کلی هستند. فارغ از کلی بودن، در بحث «فرهاد یک مجری / خواننده ی خوب است» نوعی تقلیلگرایی وجود دارد. یعنی این عبارت اغلب ازجانب کسانی مطرح شده که سعی داشتند به شکل ضمنی منزلت بهدست آمده برای فرهاد را فراتر از آنچه شایسته ی اوست نشان بدهند و خب برای زیرسؤال بردن یک خواننده چه چیزی ساده تر از اینکه روی همان وظیفهی اصلیاش، یعنی خوانندگی، دست بگذاریم؟! فرهاد و امثال فرهاد را نمی توان با صفت «مجری خوب» قابکرد و پروندهشان را بست. شما با خواننده ای مواجه هستید که با هر آهنگ ساز ی فعالیتکرد و با هر ترانه سرایی کار کرد و از هر شاعری بریده و شعری خواند، به دلیل نوع مواجهه با آن ملودی یا ترانه، اثری ساخته شد که شکلدهنده ی کارنامه ی کاری یک خوانندهی م ؤ لف با رویکردی مشخص بود. به بیان دیگر، در فعالیت هنری فرهاد ویژگیهایی وجود داردکه می توان آثارش را تنها متکی بر خودش تحلیلکرد، یعنی فارغ از اینکه آهنگساز یا شاعر / ترانه سرا چه کسانی هستند، میتوان ویژگی های مشخص و منحصری را درمورد آثار او برشمرد. ازطرف دیگر، سویه های شخصیتی او هم مکمل
بخش اول: سرآغاز ۲۹ این ویژگی هاست. اگر بخواهیم فرهاد و آثار باقی مانده از او را یک «کل» در نظر بگیریم، اینکل دارای زوایا و ویژگی هایی استکه نشان می دهد چگونه فرهاد فرهاد شد. من اینجا به طور مختصر سه نکته از جهان هنری فرهاد را بیرون کشیدهام که به نظرم به عنوان وجوه تمایز فرهاد قابلیت بررسی دارند: اولویت ادبیات؛ حساسیت بسیار زیاد درمورد خواندن ترانه ها و «نه»گفتن های بسیار؛ و پرهیز از تحریر معمول ایرانی و صداسازی تازهکه مبتنی بر تجربیات موسیقی روز دنیاست. ِ ِاِو لویت ِادبیات فرهاد عالقه ی زیادی به فرهنگ و خردهفرهنگ های ایرانی داشت، ازجمله نوروز و آیین مربوط به آن را بسیار دوست می داشت. یکی از مشهورترین ترانه هایش با عنوان «کودکانه» مستقیما درباره ی نوروز است. این وجه از زندگی فرهاد به مرورزمان، باگذر از روزهای جوانی و پیداکردن ادبیات، و با رسیدن به دوره ای که فارسی خواندن را آغاز میکند، جدیتر می شود. یعنی بهنوعی از فرهنگ ایرانی به ادبیات ایرانی می رسد. فرهاد هیچگاه به طور دقیق دربارهی این موضوع صحبت نکرد، ولی ادبیات و شعر فارسی و عرفان از مرحله ای به بعد در زندگی اش به هم تنیده شدند و یک نظام اخ - القی هنری بخصوصی ساختند. هرچند به جز یک مورد شعر کالسیک فارسی نخواند، 4 اما درگیری او با ادبیات و زبان فارسی از مهم ترین وجوه زندگی اوست و نوع آکسان گذاری بر کلمات و دقت قابل توجه او به تلفظ حروف یکی از مصادیق همین دغدغه است. او شیفته ی ادبیات فارسی بود.کافی است به انتخاب اشعار در آثار او دقتکنیم، یا به اینکه چطور شعر و کلمات را درست و دقیق و در مواقع لزوم با تأکید بخصوصی می خواند. توجه خاص او به حروف و کلمات در آثاری روشنتر استکه جنبه های ادبی در آنها مشهودتر است. مثال در بازخوانی او از تصنیف مشهور «مرغ سحر » این دقت در چگونه خواندن کلمات و حتی حروف قابلبحث است. به طورکل ، اداکردن صحیح و کامل عبارات ترانه ها و شعرها 4 . رباعیاتی از ابوسعید ابوالخیر در آلبوم خواب در بیداری .
۳۰ خواب فرهاد در بیداری برای فرهاد از همان جوانی و خواندن اولین ترانه های فارسی مسئله بوده و اهمیت چگونه شنیده شدن کلمات، به خصوص در کارهای شخصی ترش، کامال مشهود است. فرهاد در مصاحبه ای در پاسخ این پرسش که چگونه زبان انگلیسی را آن قدر خوب یاد گرفته توضیح می دهد آن قدر هم انگلیسی بلد نیست و نوع تلفظ و لهجه اش این تلقی را در مخاطب به وجود می آورد که خیلی خوب انگلیسی می داند و در ادامه توضیح می دهد: «چه وقتی فارسی می خونم که زبان مادری مه و چه وقتی انگلیسی می خونم... حساسیت دارم که طرف من فقط با یک بار گوش دادن بتونه تمام کلمات من رو بفهمه و بدونه که من چی می گم.» (کهندل، )۸۳ :۱۳۹۸ در نوع ضبط بعضی از ترانه هایش هم مشخص است که عالقه مند بوده در صدابرداری، حتی به قیمتکمی آسیبکیفی قطعه، صدایکالم (وکال) با وضوح کامل ضبط شود. و این جدا از آن مسئله ای استکه خواننده ها اغلب دوست دارند خط وکال درجه ی صوتی باالتری نسبت به سازها داشته باشد. مسئلهی فرهاد شنیده شدن کامل کلمات و حروف بود. یعنی تالش او این بود که در موسیقیاش ادبیت مشهود باشد. شبیه «بخشی»هاکه بازماندگان فرهنگی چندصدساله در ایران هستند و می نوازند و می خوانند و گاهی اوقات به ضرورت متن شعری که می خوانند، ساز را ساکت می کنند تا کالم کامل و واضح منتقل شود. هرچند که فرهاد در شکل آوازخواندن تالش می کرد رد پای تحریرهای ایرانی در صدایش نباشد، اما در بطن ماجرا گره ی عجیبی با فرهنگ و ادبیات ایرانی داشت و این در سلوک شخصی او و در موسیقی به جامانده از او قابل بحث است . ِ ِ«نه»گفتن هایِبسیار همان طور که ذکر آن رفت، یکی از ویژگی های کارنامه ی کاری فرهاد قلت تعداد آثاری است که از او به جا مانده. فرهاد چه در دههی ۱۳۴۰ که صرفا مشغول بازخوانی ترانه های غیرایرانی بود و چه در دههی ۱۳۵۰ که فارسی هم می خواند، خواننده ی ممتازی بود و همصنفی هایش عالقه مند به همکاری با او بودند.
aasoo.orgRkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2