خواب فرهاد دربیداری

بخش سوم: خواب ۱۲۵ منفردزاده «شبانه ی »۲ (یه شب مهتاب) را در همان سال ۱۳۵۲ ساخته بود. ولی این ترانه در آن سال ضبط نشد و در اوایل ۱۳۵۷ ضبط و منتشر گردید. «شبانهی »۲ در واقع به نوعی ادامهی همان «شبانه» ی اول بود و براساس شعر دیگری از احمد شاملو از همان مجموعهی هوای تازه ساخته شده بود. فرهاد «شبانه» ها را دوست داشت. آهنگساز ی و تنظیم منفردزاده چشمگیر الش منفردزاده و جذاب بود. ت برای حفظ وزن شعر باعث شده بود تا حرکت ملودی به سادگی ترانه های متعارف پاپ اینگونه ای نباشد و در عین حال به واسطه ی آهنگ و وزن بخصوص خود این شعرها شنیدن، لذتبردن و به خاطرسپردن آن سخت نبود. فرهاد این ترانه را از همان روز اول دوست داشت و از جانو دل برای ضبطش مایهگذاشته بود و حتی به ابتکار خودش دور یک شانه ی سر کاغذ پیچیده و ملودی آغازین قطعه را با آن نواخته بود. ِنه: ِهفتهِِِی ِخاکستری هفته های او همه خاکستری بودند. چه حدیث نفسی از این ترانه گویاتر؟ مرد صحنهها خانه نشین شده بود. دیگر صحنه ای وجود نداشت. در خانه روبه دیوار پشت پیانو می نشست، می نواخت، می خواند و میساخت. صحنه ای که مردم روبه رویش می نشستند و اجرای او را ستایش می کردند جای خود را به یک دیوار داده بود. استعاره ای بود از همان دیواری که به زعم خودشان بین مردم و فرهاد کشیده بودند، غافل از اینکه نت ها مثل روایت ها از هر دیواری عبور میکنند. فرهاد با هر ضربو زوری که بود هفته های خاکستری اش را در دنیای موسیقی سپید و زیبا کرده بود، اما مگر در دل این سیاهی سپیدی ساختن بهایی نداشت؟ فاصله ی سیاه مو و سپیدجامه بودنش با سیاه جامه و سپیدموی شدنش برای مخاطب چند ترانه بود؟ وقتی در ۱۰ دی ،۱۳۷۳ بعد از شانزده سال، در سینما سپیده روی صحنه رفت، چه کسی باور می کرد آن جوان سیاه موی مسلط روی صحنه حاال این چنین پیر شده است؟ باورکردنی نبود. با تکتک نتها و کلمهها به مبارزه با سیاهی رفته بود و این سیاهی منجر به سپیدی موها و پیری شده بود. اما او به شیوه ی زیبا و شاعرانه ی خودش با سیاهی مبارز کرده بود. فرهاد تمام

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2