۱۴۰ خواب فرهاد در بیداری در همان سال برایش ملودی ساختند. حتی فرهاد با حضور آهنگساز و ترانهْسرای اثر آن را تمرین کرده بود، ولی به دلیل شرایط خاص آن دوران کار به ضبط نهایی نرسید. یک سال بعد، اردالن سرفراز که هنوز ایران بود با فرهاد تماسگرفته و از او دعوت می کند تا کارهای منتشرنشده اش را آماده کند و، درنهایت، بدون هماهنگی نهایی یک مرتبه آن را منتشر میکند. در واقع، فرهاد در سال ِ۱۳۵۹ با کاس تی به نام برگ زرد مواجه می شود که در آن سه اثر از او («نجواها»، «آرژانتین ، به سوگ من منشین!» و یک شعرخوانی از مهدی اخوانثالث: «آواز کَرَک» ) در کنار ترانههایی از دیگران منتشر شده بودً. ظاهرا فرهاد برای ضبط ترانهی «نجواها» در سال ۱۳۵۸ بدون حضور منفردزاده و شهیار قنبری، که هر دو ایران را ترک کرده بودند، ترانه را در استودیو با همراهی پیانو یی که خودش مینواخته َمیخواند. منتها قبل از ضبط ترانه ملودی یک البی را سرود انق با پیانو می نوازد. سرفراز این تکه را بدون هماهنگی با فرهاد بهعنوان مقدمهی ترانهی «نجواها» در کاست منتشر میکند و همین باعث می شود فرهاد شکایت کند و باکمک یک وکیلکاست را از بازار جمع می کند. این روایت تکراری چندان جایی در این متن نداشت، اما پرداختن به ماجراهای پس از انتشار اینکاست حائز اهمیت است. بعد از انتشار کاست، شهیار قنبری و منفردزاده بسیار برآشفته شدند و به آن اعتراضکردند. «نجواها» وقتی برای اولینبار در ۱۳۷۲ در قالب آلبوم خواب در بیداری منتشر شد نامی از آهنگساز و شاعرش نداشت و البته دلیلش ممانعت ارشاد از ذکر نام این دو هنرمند بود و این مسئله بار دیگر منفردزاده و شهیار قنبری را به حق آزرده کرد. وقتی فرهاد ۱۳۷6 برای برگزاری چند کنسرت به آمریکا سفر کرد، با منفردزاده دیدار کرد و با شهیار قنبری هم تلفنی مفصل صحبت کرد. او ماوقع را شرح داد و دلخوریها کنار گذاشته شد. قنبری سال ها بعد خودش روایت میکند که: هر بار به آنگفتو گو فکر می کنم، یاد حرف پل مک کارتنی می افتم که می گوید چه خوب شد که پیش از مرگ جان لنون، تلفنی حرف زدیم مشکالت را حل کردیم و به صلح رسیدیم، که اگر این اتفاق نمی افتاد، من تا ابد درگیر این بودم که وای، اگر این گفتوگو انجام نمی شد، چه می شد. من هم خوشحالم که با فرهاد حرف زدیم و گالیه های کهنه را شستیم و تازه شدیم (احمدی، .)۴۰ :۱۳۹6
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2