۱۴۲ خواب فرهاد در بیداری به من این قدر پول بدهید. من هرگز این صحنه را از یاد نمیبرم. برایاینکه می دانستیم [فرهاد] همین آدم است: آدم تمیز، آدم درست، آدم نجیب، آدم جدی.کارش را جدی می گرفت، نه خودش را. خیلی از اسطوره های ما خودشان را جدیگرفتند نهکارشان را... 126 این روایت شخص شهیار قنبری در ۱۴۰۱ از مواجهه ی فرهاد در سال تهیه الب با یک های منتهی به انق کننده ی موسیقی است. چگونه شخصیتی که به روایت خود قنبری در قبال مسائل مالی چنین ِعملکردی داشته به هر دلیل منفعتطلبانهای می تواند حق و حقوق مادی و معنوی همکارانش را نادیده بگیرد؟ یکی دیگر از خاطرات جالب توجهی که شهیار قنبری از فرهاد روایت کرده مربوط به مالقاتی در زمستان پرتنش ۱۳۵۷ است. فرهاد، شهیار و اسفندیار در خانهی اسفندیار جمع شدهاند، ولی دلیل این مالقات همکاری نیست. شهیار این گونه روایت میکند: شب تلخی بود، برای اینکه سر هم فریاد می زدیم ، تا ساعت پنج صبح. فرهاد به من ِمی گفت چرا به من نگفتید پس پشت آن ترانه ها چه فکری بود؟ حق من بود که بدانم. شاید اگر میفهمیدم، تصمیم دیگری می گرفتم. من اما تعجبکرده بودم که چطور چنین ًچیزی را مطرح می کند. چون یک بخشیکه لزوما قرار نیست بازگو بشود در کار همهی آرتیست ها هست. یککُدهایی ست که اگر بگیرند، به هم لبخندی می زنند و ازش عبور می کنند. پذیرفتن همکاری هم یعنی پذیرفتن همان کُدها. فرهاد مکرر می گفت من آدم سیاسی نیستم. اگر می دانستم آن کارها سیاسی است، شاید نمی خواندم. ازش پرسیدیم پس چرا آن کارها را می خواندی؟ پاسخ داد چون کارهای تمیزی بودند. جلف و سبک نبودند (احمدی ، .)۵۲ :۱۳۹6 فرهاد تا آن موقع شش ترانه از شهیار قنبری خوانده بود، نُه ملودی از منفردزاده کار کرده بود و سابقهی همکاری آنها حدود یک دهه بود. آیا امکان پذیر است که در این ده سال متوجه نشده باشد با این دو هنرمند که آهنگساز و ترانه سرای مورد عالقه اش بودند چه می کند؟ آیا گرایش سیاسی روشن و واضح منفردزاده را نمی دانست؟ و اگر می دانست و تا این حد با این 126 . کانال یوتوب جوایز پارسی ۲۳ ، تیر .۱۴۰۱
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2