خواب فرهاد دربیداری

۱۴۸ خواب فرهاد در بیداری می ال شود. فرهاد به عرفان ع قهمند بود. حتی در یکی از مصاحبه هایش به وضوح به این موضوع اشاره شد: «عالقه اش به عرفان شرقی تمام زندگی اش را در بر گرفته و آرزو دارد آوازهایی در این مایه به فارسی اجرا کند.» 135 فرهاد وقتی چنین روایت می شود که تنها دو ترانهی فارسی خوانده و مصاحبه کننده او را در کلوب شبانهی دودگرفته ای مالقات می کند و فرهاد دارد ترانهی «اجازه نده بد تعبیر بشم» را می خواند. جوان است و هنوز سی سال ندارد. یعنی آنچه که ما در فرهاد رادیکال دهه ی ۱۳۷۰ می شنویم رگ وریشه در گذشتهی او دارد، به خصوص دورانگذار از اندوه عشق نافرجامش. فرهاد درگیر عرفان بود، ولی مواجهه ای به سبک خود با آن داشت. در واقع، بیش از آنکه با عرفان در مفهوم کهن ایرانی درگیر باشد، در جستوجوی جایگزین امروزیتر بود، گویا عرفانی که در آثار کاستاندا یا در جهان بینیکسانی چونگاندی می دید برایش ملموستر بود. دیدن شعری از خیمنس در کتابی از کاستانداکه مکاشفه ای عرفانی است فرهاد را سر ذوق می آوردکه در یک بازسُرایی هوشمندانه یکی از شخصی ترین آثارش را خلق کند. ترانه ی فرهاد فقط ایدها یکلی از شعر خیمنس گرفته و مصداق بارز بازسرایی و تفسیر شخصی است. میآیم / میروم / می اندیشمکه شاید خواب بودهام / می اندیشم که شاید خواب دیدهام / خواب بودهام / خواب دیده ام. آن آمدن و رفتنی که در آغاز شعر است در واقع از منظری توصیف حرکت مکرر امواج دریاست در بستری که همه چیز یکسان هست و نیست. و وقتی فرهاد چند سال بعد «رباعیات» را از ابوسعید ِابوالخیر می ال خواند، بیشتر با این وجه ع قهمند فرهاد به عرفان آشنا می شویم و درعینحال انتخاب این چند رباعی نشان می ال دهد که فرهاد ع قهمند به چه شیوه و سلوکی از عرفان بود: عرفانیکه نگاهش به زندگی چندان شیرین نیست و درعینحال زیستن را دارای ارزشهای قابلتوجهی میداند. در ویدئویی که از آخرین روزهای زندگی او منتشر شده فرهاد در باغ خانه ی دوستی در پاریس با ایمان به اینکه چند روز بیشتر در این هستی نخواهد بود آرام و با دقت در حال رسیدگی به گلها ست. این تصویر را بگذارید کنار روایتی که دوستان و همکارانش از او دارند. خسرو ، الوی 135 «فرهاد، . خوانندهی "جمعه"»، اطالعات ، شماره ی ۲۱ ،۱۳6۷۰ آذر ،۱۳۵۰ ص .۷

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2