بخش سوم: خواب ۱۵۵ شعری که به لحاظ محتوایی با «خواب در بیداری»، که از خوئ ان رامون خیمنس خوانده بود، قرابت بیشتری داشت و تقریبا روی همان فرم هم ساخته و پرداخته شده بود. شعر بیش از چند جملهی کوتاه نیست و فرهاد با تکرار آن ه ا بر محتوا تأ کید میکند. شعر مرگی را که منجر به جاودانگی است نوید می دهد ، مرگی سلحشورانه و شاعرانه در تابستانکه ماحصلش آوردن لبخند به لب دیگران است. رهنم ا نگاه خاصی به تاریخ و سرزمین ایران داشت و با عرفان هم ظاهرا میانهی خوبی داشت. داریوش شایگان در بزرگداشت هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما نقلقولی از آنریکربن 143 میآورد. ظاهرا کربن دربارهی فیلم سیاوش در تختجمشید رهنما گفته بود برخورد فیلم با تخت جمشید مشابه برخورد سهروردی با شاهنامه است و «از حماسه ی قهرمانی به حماسهی عرفانی» رسیده. 144 این مثال را زدم که بگویم فرهاد و فریدون رهنما ظاهرا با هم مالقاتی نداشتند، ولی نگاه خاص فریدون رهنما، بهعنوان شاعری نوجو و آوانگارد، به عرفان ایرانی بی شباهت نبود به آنچه فرهاد از عرفان دوست داشت و انتخاب این شعر از رهنما به عنوان مایه ای برای یکی از معدود آهنگسازی های فرهاد جای تأ مل دارد. در این شعر ساده آن رستگاریای که دربارهی مرگ وعده داده شده بهگرایشهای عرفانی فرهاد نزدیک بود. به هرروی ، این ترانه برای فرهاد نوعی حدیث نفس بود و به طرز عجیبی هم درست از آب درآمد و فرهاد در یک روز تابستانی، یعنی هشت شهریور، بدرود حیاتگفت. «کتیبه» ترانهی بسیار ساده ای بود با شعری ساده. آهنگسازی و نوا زندگی مسیر روشنی را میرود و قطعه الیمی دارد. از مرگ می گوید، ولی رمانس م چندان اندوهناک نیست. مواجه اش با مرگ منفعل و سیاه و ترسناک نیست. شاعر گویا پذیرفته که مرگ بخشی از زندگی اوست. این تفسیر با توجه به آنچه امروز از رهنما میدانیم چندان بی راه به نظر نمیرس د و با توجه به شناختی که از 143. Henry Corbin 144 . داریوش شایگان، « فریدون رهنما؛ لبخندی که چون واحه ای زمردین در دلم شکفت»، بخار ا ، شماره ی ،۱۱۲ خرداد و تیر ،۱۳۹۵ صص .۱۰۸-۱۰۲
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2