خواب فرهاد دربیداری

بخش سوم: خواب ۱6۵ ترانه ی «گاندی» هم بازتابدهندهی بخشی از دغدغه های فرهاد در آن دوره بود ، کاریکه پیش از آن در اجراهای زنده ًاش با پیانو خوانده بود و اتفاقا در اجرای زنده ترانه حس وحال بهتری پیدا کرده بود. «گاندی» برای این اجرا ترانه ی مناسبی بود. از آثاری بودکه حالو روز و رویکرد فرهاد به زندگی را به خوبی نشان میداد. وقتی ترانه های آلبوم برف را مرور کنیم و مفاهیمی را که دستمایهی خلق این اثر برای فرهاد شدند مدنظر قرار بدهیم، می بینیم که این آلبوم ازلحاظ محتو ا ِوحدت تماتیک قابلتوجه ی دارد و درعینحال روایت احواالت فرهاد در آخرین سالهای زندگی اوست . آلبوم با ترانهی روسی «شب تیره» به پایان میرسد، ترانه ای که در بحبوحهی جنگ جهانی دوم در فیلمی روسی به نام «دو سرباز» خوانده شد و در آن بستر بیشتر مویه گویی های یک سرباز میهن پرست است که بدون ترس به آغوش مرگ می رود. آلبوم با ترانهی «برف» آغاز می شود. نیما «برف» را بعد از فضای افسرده و خفقان آور کودتای ۲۸ مرداد سروده بود، شعری که به شکل استعاری منتقد وضعیت موجود بود: «من دلم سخت گرفته است از این / میهمانخانهی میهمان کش روزش تاریک / که به جان هم نشناخته انداخته است / چند تن خواب آلود، چند تن ناهموار / چند تن ناهشیار...». بعد از «برف» « رباعیات» بود، دو رباعیکه پارهی اول حرکت بین شک و یقین یک عارف است و پارهی دوم حکایت «یاری»که خریداری ندارد و در چرخهی عبثی گرفتار شده؛ آنکه می خواهد خریدارش نیست و آن که خریدارش است را نمیخواهد! ترانهی سوم تنظیم جدیدی از «خواب در بیداری» است. پیش تر گفتم این ترانه روایت عارف سرگشتهای است که بعد از تجربیات بسیار دریافته در هستی همه چیز مثل قبل است و هیچ چیز مثل قبل نیست. بعد «کتیبه» است. شعریکه نگاه عرفانی مدرنی به مرگ دارد و تالش می کند هراسی از مرگ نداشته باشد. پس از آن، «گاندی» است با شش مصرع سادهکه شخصیت ترانه با پاهای دربند از خداوند می خواهد بگذار د صلیبش را ستایش کند. بعد از آن، نوبت «مرغ سحر» میرسد، ترانهای غمگین که در ستایش وطن سروده شده است، ام ا فرهاد به وجه حماسی آن توجه کرده و تصنیف را غمگین نمی خواند. ترانهی بعدی «وقتی که بچه بودم» استکه با حسرت نظر بهگذشته دارد و بعد «گل یخ»که آن هم ترانه ای در ستایش وطن است و درنهایت هم «شب تیره» که بهنوعی رفتن به

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2