خواب فرهاد دربیداری

بخش سوم: خواب ۱6۷ در فرازی از شعر حکمت، با ترجمهی پوری، معشوقه خطاب به راوی میگوید: «اگر دارت بزنند / اگر تو را از دست بدهم / می میرم» و راو ی شعر میگوید: «نه، تو نمی میری دلبندم / خاطره ام چون دودی سیاه در دست باد محو خواهد شد / حتما نمی میری، بانوی گیسوحنایی قلب من / عمر اندوه در قرن بیستم / یک سال بیش نیست». فرهاد این بخش را این گونه تغییر داده است: «گفتی اگر تو را از دست دهم، خواهم مرد / نه، تو زنده میمانی / یاد من چون دودی سپید در باد محو خواهد شد و تو خواهی ماند / بانوی گیسوحناییام». حکمت بهعنوان کسی که درگیر زندان و دستگیری بود، از منظر شاعر سیاسی و مبارز ی این شعر را سروده بود که امکان داشت کارش به اعدام بکشد و فرهاد به عنوان کسی که در یک قدمی مرگ است، مرگی محتمل که بیماری برایش به ارمغان آورده بود ، شعر را تغییر داد و برایش موسیقی ساخت و خواند. «بانوی گیسوحنایی » آخرین ترانه ی اورجینال فرهاد است. ضبط استودیویی هم نشده و اجرای ی خانگی است (و با سیستم ضبط و پخشی خانگی رکورد شده)، عاشقانه ی هنرمندی در آخرین روزهای زندگی که خطاب به همسرش خلق شده است. هرچند چالش فرهاد با مرگ هم در آن جاری است. از آرشیو «بنیاد فرهاد»

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2