مقدمه ۱۵ برای فرهاد اینکه خودش با اثرش چه حس وحالی دارد و اینکه تاریخ چگونه او را بازخوانی می کند مسئله ای بنیادی بود. این موضوع برای او وجه زیبایی شناختی داشت، هرچند فراتر از آن عمل می کرد. مثال همسرش میگوید کارهای متأ خری راکه در برف و خواب در بیداری ارائه شده بود بیشتر دوست داشت، ولی در همین اندک اجراهای زنده ای که از او باقی مانده می بینیم که به دلیل توقع مخاطب تعدادی از آثار پیشینش را هم می خواند. آثار پیش از انقالب فرهاد که دیگران برایش ساختهاند نزد بخش عمده ای از موسیقی شناسان و موسیقی دوستان آثار کامل تری هستند، اما آنچه فرهاد به آن باور کامل داشت آثاری بودند که در دو دهه ی آخر زندگی خلق کرد. یعنی اگر بخواهید فرهاد را خالص، آن طورکه خودش دوست داشت، بشناسید، باید دو آلبوم بعد از انقالبش را بیشتر گوشکنید. هنرمندی که حتی به کارنامه یکوچک و قابل قبول خودش با دیده ی تردید می نگرد، به درست یا غلط، حساس تر از این حرف هاست که بتواند بپذیرد مدالی به جز هنرمند و موسیقی دان به سینه ی او بیاویزند. با این اوصاف، این اجازه را به من بدهید که تأ کید کنم: نه! فرهاد هنرمند معترض در آن مفهوم فعال وکنشگر سیاسی- اجتماعی نبود.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2