خواب فرهاد دربیداری

۱۷۲ خواب فرهاد در بیداری ِ دوست داشت. ستون موسیقی منفردزاده با اتکا به کُر شکل گرفته و در خاطرهها حک شده است و یک بار هم که اجرای زندهی این ترانه را آزموده بود چندان مطلوب از آب درنیامده بود، اما این بار گروهکُری به افق یک شهر دارد. هنوز دست می زنند. فرهاد دوباره روی صحنه می آید. پشت پیانو می نشیند . مثل همیشه با اتکا به دانایی مخاطبش هیچ توضیحی نمی دهد که چه در سر دارد. درآمد «وحدت» را می نوازد و شروع به خواندن می کند: «وا دار! ال پیام محمد! / گفتیکه یک دیار / هرگز به ظلم و جور نمی ماند برپا و استوار...» و هزاران نفس بدل بهگروهکُر این ترانه می شوند و فریاد می زنند: «هرگز! هرگز!». پایان نوشتنکتاب خواب فرهاد در بیداری ۲۷ اردیبهشت ،۱۴۰۲ استانبول

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2