خواب فرهاد دربیداری

مقدمه ۱۹ وقتی شروع به نوشتن این متن کردم، دوست داشتم رؤ یاپردازی کنم که ال چگونه فکر می کرده. شخصیتی مثل فرهاد احتما حتی این ریسک را پذیرفتم که اشتباه کنم، ولی دوست داشتم فرهاد را تخیل کنم و قصه بگویم. در متن اصلی کتاب این ساحت روایی را تا حدودی حفظ کرده ام، اما هرچه پیش رفتم، ناگزیر، از موضع خود عقب کشیدم، منهای بخش کوتاه پایانی کتاب. این بخش طوری نوشته شدهکه مشخص باشد صرفا تخیل شخص من است، یعنی ای کاش زندگی فرهاد درمورد اجرای نوروزی سال ۱۳۷۸ این گونه رقم می خورد، اما درمورد مابقی متن این گونه نیست. اینکه ناگزیر قصه گویی را رها کردم دلیل ساده ای داشت: به رغم احترامی که برای کتاب ها و مقاالت متعددی که درباره ی فرهاد نوشته شده قائل هستم، باید بگویم اطالعات غلط در آنها کم نبود. ناگفته ها یک سو، اطالعات نادرست سوی دیگر. این کتاب از لحظه ی انعقاد ایده اش بر این بود که فرهاد را بر مبنای آثار او بررسی کند. یعنی رویکرد من روایت تاریخ نبود، بلکه تحلیل داده های موجود درباره ی فرهاد بود. اما بعضی از اطالعات اولیه آن قدر نادرست بود که نمیشد ال از خیر اص ح آنها گذشت. مثال برخی از اطالعاتی که همکارانش داده بودند غلط بود؛ ادعای خودش و دوستان و همکارانش مبنی بر اینکه نُت نمی دانسته و علم موسیقی نداشته منطقی به نظر نمیآمد؛ بخشی از داده ها دربارهی خود فرهاد و ترانه های «مرد تنها» و «وحدت» که ازجانب آهنگساز ش مطرح شده بود از منظر تاریخی درست از آب درنمیآمد؛ اسم ارمنی ترانه ی «بیرفیق» یعنی «آر انتس انگیر» 11 به عنوان اسم آهنگساز ترانه چاپ شده بود و اشتباهاتی ازاین دست. مشکالت زیاد بود و من مجبور بودم، حداقل به قواره ی این متن کوچک، این اشتباهات را اصالح کنم. درنتیجه، از تخیل و قصه گفتن مقدار زیادی عقبکشیدم. صص ۴۲ ،۴۱ و .۴6 تمام ارجاعات به کتاب کهندل در این متن براساس نسخه ی چاپ دوم ( ۱۳۹۸ ) است و در ارجاع درون متنی صفحات منطبق بر نسخه ی چاپ دوم آمده. 11. “Առանց ընկեր”

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2