۳6 خواب فرهاد در بیداری فرهاد در ۱۳۷۴ در مصاحبه با رادیوی فارسیزبان «آوا» در فرانسه میِگوید که «قادر به اجرای موسیقی سنتی کشور» خودش نیست و تأکید میکند که آن تحریرها را «نمی توانم اجرا کنم» (کهندل، .)۱۰۸ :۱۳۹۸ همان طور که ذکر شد، صدای فرهاد تحریر ایرانی نداشت. او برای اجرای این جنس آواز آموزش ندیده بود و شاید حتی این شکل خواندن را بلد نبود، ولی قطعا انتخاب خودش در این قضیه سهم بسزایی داشت، چون آن میزان تحریری که از ماهیت ربع پرده ای آواز ایرانی در صدای خوانندگان پاپ نمود دارد، چیز پیچیدهای نیست که نیاز به آموزش داشته باشد و برای خواننده ی ایرانی به سادگی قابل آموختن و اجرا است. بنابراین، راهی برای ما باقی نمی ماند جز اینکه بپذیریم فرهاد خودش نمی خواست این ویژگی آوازی وارد صدایش شود. اینکه یک خواننده ی ایرانی اصرار داشته باشد این جنس تحریر، حتی بهشکل ناخودآگاه، راهی به آوازش پیدا نکند به ذات یک ویژگی است، نه بار مثبت دارد و نه منفی. آنچه فرهاد جوان در اواخر دههی ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در قالب موسیقی های مردمی کشورش می شنود موسیقی «گلها»ست یا موسیقی «کوچه بازاری» و ازاین دست موسیقی ها. موسیقی گلها در رادیو و با بودجهی دولتی تولید و منتشر می شد و باقی که موسیقی پرمخاطب و محبوب آن دوره محسوب می شدند از جنس موسیقی کوچهبازاری بودند. در آن مقطع زمانی در ذهن روشنفکر و منتقد ایرانی موسیقی کوچه بازاری با پدیده هایی مثل جبلی، مهوش، داو ود مقامی و... آن قدر مبتذل محسوب می شد که حتی نمیبایست درباره ی آن حرف زد. تأ کید کنم که این دیدگاه غالب روشنفکران و صاحب نظران آن دوره است، وگرنه با شناخت امروز ما به سادگی میتوان دید که بعضا آثار ویژه ای در دل همین جریان خلق شدهاند. موسیقی کوچه بازاری ترکیبی از موسیقی عربی و بخش هایی از موسیقی ردیف -د ستگاهی خودمان استکه با ادبیات خاصکوچه و بازار برایش ترانهسرایی می شود و مخاطب بسیار گسترده ای دارد. در طرف مقابل، موسیقی گلهاست که زیبایی شناسی خاص خودش را دارد و حداقل نزد مخاطب آن دوره موسیقی سروشکل داری محسوب می شود، ولی برای مخاطب جوانی که به تدریج دارد
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2