بخش اول: سرآغاز ۴۳ برای فرهاد انگار بیشتر دستمایهای برای وصل ماندن به گذشتهاند، بازخوانی هایی با تفسیری تازه از ترانه های به اصطالح هیت یاکالت غیرایرانی. فرهاد بههیچ وجه نمی خواست چیزی از این جنس تحریر در صدایش باشد، به خصوص اینکه سوزناک ترین شکل این تحریرها در موسیقی الله زاری شنیده می شد. او حتی وقتی «مرغ سحر » را که یکی از شاخصترین تصنیف های موسیقی کالسیک ایرانی است اجرا می کند، آن را نه در نظام ربعِپردهای خودش بلکه بهشکل نیمپرده می خواند. بازخوانی هایی که از «مرغ سحر » شده، تا پیش از فرهاد، کامال در بستر موسیقی سنتی ایرانی است. همگی این تصنیف اعتراضی را به فراخور موسیقی و دستگاهی که در آن آهنگ ساز ی شده با اندوهی جان گداز خوانده بودند و وقتی فرهاد آن را از فضای معمول بیرون آورد حیات جدیدی به آن داد. این خوانش باصالبت و بدون اندوه نشان می دهد که او کامال آگاهانه نمی خواهد صدایش هیچگونه تحریری از موسیقی ایرانی داشته باشد و این یک انتخاب است. ازسوی دیگر ، فرهاد فیگور «هنرمند متفاوت» بود. او حتی در جوانی هم دوست داشت طوری رفتار کند که بگوید من شخصیت متفاوتی هستم. به عنوان مثال، در دورانی که بازخوانی و اجرای عینبه عین یک قطعه فضیلت محسوب میشد ــ طوری که امروز وقتی شهبال شبپره می خواهد از توانایی شگفت انگیز فرهاد در خوانندگی تعریف کند، می گوید او می توانست عین خود ری چارلز بخواند 22 ـ ـ در چنین مقطعی، فرهاد با اینکه با ری چارلز و فرانک سیناترا مقایسه شود مشکل داشت و بر این باور بود که در اجرای ترانههای آنها امضای خود را می گذاشته. او می گوید: «دوست نداشتم عینا همان را بخوانم» (کهندل، .)۳۴ :۱۳۹۸ در واقع، فرهاد علی رغم علقه ایکه به ادبیات و فرهنگ ایرانی داشت، تحریر آواز ایرانی را نمی پسندید و، به نظرم، مهمترین دلیل آن اهمیتی است که برای کلمات و اشعار قائل بود. او آذین بندی آواز ایرانی بر تن شعر فارسی را، حداقل برای اجراهای خودش، دوست نداشت و 22 . بهمن دارالشفایی ( )۱۳۹۲ مستند «جمعه های فرهاد»، بی بی سی فارسی .
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2