خواب فرهاد دربیداری

۴۴ خواب فرهاد در بیداری می خواستکلمه، همانطور لخت و خام، کلمه باقی بماند. فرهاد را از این منظر می توان با خنیاگران فارسی قابل قیاس دانست. اگر اجراهایی از حاج حسین یگانه ، دوتارنواز و بخشی برجسته ی خراسانی، یا حاجقربان، بخشی برجستهی خراسانی، دیده باشید، حتما متوجه شده اید که آوازها ساده و مقطع هستند و وظیفه ی اصلی آنها انتقال روایت منظوم است. صدایشان چندان تحریری ندارد، انگار تنها قصدشان آهنگین کردن روایت است و موسیقی شان هم عموما فاقد ربع پرده است. فرهاد نمونه ای نادر و درست برای بازخوانی هنرمندی امروزی استکه دل در گرو زیست عارفانه در دوران مدرن دارد و با رجوع به همان خلقیات کهن به چنین منزلتی می رسد. فرهاد برای من، حداقل در مواجهه با موسیقی، در توصیف ابوسعید ابوالخیر، تنها شاعر ادبیات کالسیک ایران که فرهاد از او شعری خوانده، از «چیستی» صوفی می گنجد: «آنچ در سر داری بنهی، و آنچ درکف داری بدهی، و آنچ برآید نجهی.» 23 23 . قاسم هاشمینژاد ( )۱۳۹۱ سیبی و دو آینه . تهران: مرکز، ص .6۵۰

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2