بخش دوم: بیداری ۵۵ نبود و ظاهرا ریالی در کار نبود. 6 البته منفردزاده به حرف های پوران گلفام واکنش نشان داد و با ادبیات تندی تکذیب کرد که به این شکل پیشنهاد داده. او نوشت: «... خانم گلفام نمی تواند باور کند، اما خوب است بداند؛ کسی که موزیک متن فیلم قیصر را رایگان بسازد و 6 هزار تومان فروش صفحه ی "جمعه" را به سه سهم مساوی تقسیم کند نمی تواند چنین پیشنهاد ظالمانه و غیرمنصفانه ای را آن هم به فرهاد داده باشد.» 7 البته فرهاد همیشه با این سختی مواجه بود که به پیشنهادهای دوستانش جواب منفی می داد و اینکار برایش بسیار سخت بود. خواننده ای ممتاز بود و پیشنهاد ها بسیار و چقدر سخت بود این همه «نه»گفتن، آن هم به دوستان و همکاران قدیمی. این همه تالش و دقت و مرارت برای اینکه خود خودش باشد. چرا هنرمندی یا هر کسی برای اینکه با خودش و دیگران صادق باشد باید این قدر سختی بکشد؟ نخواسته بود به جز ملودی ها و کلماتی که به آنها باور دارد چیز دیگری بخواند و در ۵۵ سالگی، و در آن لحظه، احتماال به این فکر می کرد که چرا برای چنین خواسته ی طبیعی و ساده ای چنین سرنوشتی نصیبش شده بود. چه انسان های بسیاریکه حتی همین امروز حسرت این را می خورند که چرا فرهاد نتوانست هرآنچه دلش می خواهد بخواند. خواننده ای که هر ملودی و هر ترانه ای را که خواند چنان به آبنوس تاریخ کوبید که گویا هیچ گاه کنده نخواهد شد، خواننده ای که هر آهنگ ساز ی حسرت همکاری با او را داشت و هر ترانه سرایی دوست داشت ترانه اش را او بخواند. بله! همین فرهاد تا آن روز ۲۰ سال بود که از هیچ امکاناتی بهره نبرده بود و آن دو آلبومی هم که تا پیش از مرگش منتشر کرد با امکانات قائمبه خودش در آن خانه ی کوچک و با آن پیانوی روسی دیواری ساخته بود، نه ارکستری و نه همراهی و نه امکانی برای داشتن همراه. سرمایه ای نداشت که کسی را همراه خودش کند و از داشتن همکار 6 . اعتماد ، شماره ی ۲۵ ،۲۴۹۳ شهریور ۱۳۹۱ ، ص .۹ 7 . حامد احمدی ( )۱۳۹6 فرهاد و دوستان . تهران: نگاه، ص .۴۲
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2