خواب فرهاد دربیداری

بخش سوم: خواب ۸۱ فرهاد در حدود ده سال آخر زندگی اش با حساسیت بیشتری برای بازخوانی ترانه انتخاب می کرد و آوازش به شدت کنترل شده و به دور از آن آزادی و شور بلوزی سال های پیش از انقالب بود. اینکه در آن دوران «قفل قلبم را بشکن!» را بازخوانیکرد و سعی داشت تفسیری به دور از شَروشور آراند بی ری چارلز ارائه دهد قابل توجه است. سولوی هارمونیکا (ساز دهنی) در این ترانه توسط خود فرهاد نواخته شد. این از معدود مواردی است که هارمونیکا در آثار فرهاد استفاده می شود. «قفل قلبم را بشکن!» ترانه ای است که چه اجرای اصلی آن توسط ری چارلز و چه اجرای مشهور آن از جو کوکر، هر دو پر از شور و هیجان هستند. اجرای جو کوکر تأکید زیادی بر عصیان جاری در فحوای ترانه دارد و این عصیان با روح زمانه اش، یعنی دههی ۱۹۸۰ ، هم خوانی دارد. اما فرهاد این جمالت عاشقانه ی غمگین را که عاشق شکستخورده ی عاصی به زبان می آورد خیلی منطقی و آرام بازخوانی می کند: «... هربار که تماس می گیرم / یه بابایی گوشی تلفن رو برمی داره و میگه نیستی / قفل قلبم رو بشکن! / بذار آزاد بشم / تو من رو چیزی مثل پارچهی دوخته شده واسه روی بالش می خوای / اما عشق من رو حروم کردی / قفل قلبم رو بشکن / بذار آزاد بشم / من مسحور جادوی تو شدم / شبیه مردی که تو خلسهست / آه اما عزیزم! تو این رو خوب می دونی /که من هیچ شانسی ندارم...» وقتی این جمالت را با این دقت و آرامش می خواند، یعنی بهطورکل بستر ترانه را تغییر داده است. اگر این شیوه ی خواندن فرهاد را با شیوهی اجرای ترانه های عاشقانه ی ری چارلز که در تلویزیون ملی بازخوانی کرده مقایسه کنیم، متوجه می شویمکه از آن خشم و شور عاشقانه فاصلهگرفته وگویا حاال با نظر به گذشته ای دور خسرانی را یادآوری می کند. تمام ترانه هاییکه فرهاد از ری چارلز بازخوانی کرده متعلق به بازه ی زمانی حدود یک دهه، اواخر دههی ۱۹۵۰ تا اواخر دههی ۱۹6۰ ، از فعالیت ری چارلز هستند؛ و چه سرخوش و چه غمگین و چه خشمگین، همگی در دوران کاری روشنی از کارنامه ی ری چارلز خلق و اجرا شده اند. اما فرهاد در فاصله ی دو دهه از آن اجراهای بلوزی پر شور، پس از

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2