گذشته‌ی حاضر

ی حاضر ‌ گذشته ساز ‌ هایی از زندگی یک آهنگ ‌ یادداشت

ی حاضر ‌ گذشته ساز ‌ هایی از زندگی یک آهنگ ‌ یادداشت هرمز فرهت ی تهمینه فرهت ‌ ترجمه

های آسو ‌ کتاب م. ۲۰۲۱ ــ ۱۹۲۸ فرهت، هرمز Farhat, Hormoz ساز ‌ هایی از زندگی یک آهنگ ‌ ی حاضر: یادداشت ‌ گذشته ‌ نویسنده: هرمز فرهت؛ مترجم: تهمینه فرهت ناشر: بنیاد تسلیمی سانتا مونیکا ــکالیفرنیا 1404 : چاپ نخست صفحه 359 979-8-9904202-3-6 : شابک ی حقوق برای ناشر محفوظ است. ‌ همه

به همسرم، داشتنی، ‌ ماریای دوست اش ‌ وقفه ‌ که حمایت بی خوانید ‌ ستکه در ادامه می ‌ ی نگارش صفحاتی ‌ پشتوانه

فهرست 9 یادداشت مترجم 11 مقدّم ه 21 کودکی در زمان رضاشاه 33 ای متالطم ‌ های نوجوانی در زمانه ‌ سال 51 سینما در دورانکودکی و فراتر از آن 61 های ناخوانده ‌ مهمان 73 ه ا ‌ خاطرات عاشقانه از کوه 83 آمریک ا 97 وغری ب ‌ کارهای عجیب 111 ۱۳۵۰ و ۱۳۴۰ های ‌ تحوالت موسیقی ایران در دهه 123 جشن هنر شیراز 145 ی پایان ی ‌ امپراتوری ایران، دهه 171 افراد استثنایی 219 سازی م ن ‌ های آهنگ ‌ معلم 235 ها: آمریکا، ایران و اروپا ‌ ی موسیقی در دانشگاه ‌ رشته 273 تأملی در موسیقی ایرانی 319 تأملی در موسیقیکالسیک غربی 345 سخن آخ ر

11 یادداشت مترجم یادداشت مترجم از شروع به خواندن سطوریکه در پیش رو دارید، باید به چند نکته ‌ پیش اشاره کنم. این کتاب، با درنظرگرفتن مخاطبانی که آشنایی کمی با فرهنگ و جغرافیای ایران دارند، به زبان انگلیسی نوشته شده بود. با توجه به این های مربوط به جغرافیا، تاریخ یا ‌ گروه از مخاطبان، برای برخی از بخش ضرورت، توضیحاتی ذکر شده بود. اما برای ‌ ایران، به ‌ و رسوم فرهنگی ‌ آداب شک در میانتان ‌ ی فارسی این کتاب هستید و بی ‌ ی ترجمه ‌ شما که خواننده خوبی با این موارد آشنایند، ممکن استکه این شرح ‌ مخاطبانی هستند که به ی ‌ و توضیحات گاهی واضح و آشکار به نظر برسد. با وجود این، در ترجمه این کتاب قرارم بر این بوده که برای حفظ روح اثر، پیوستگی کالم نویسنده ی او به متن اصلی وفادار بمانم و، در نتیجه، تمام این ‌ و قلم روان و صمیمانه صورت جزئی، ترجمه کنم. ‌ توضیحات را، حتی به ام که اصطالحات تخصصی موسیقی را به کمک ‌ همچنین تالش کرده ِ لغت رایج موسیقی در ایران ترجمه کنم تا برای مخاطبان آشنا به ‌ فرهنگ چیز ملموس باشد. ‌ موسیقی همه

12 ی حاضر ‌ گذشته ی این کتاب ــ به زبان انگلیسی ــ در ‌ امیدوارم لذتی را که هنگام مطالعه خوبی برای شما نیز ــ به زبان فارسی ــ فراهم کرده باشم. ‌ من جاری بود، به ی فارسی ‌ شدن نسخه ‌ توانم پنهان کنم که حسرت خوانده ‌ در پایان، نمی ام ‌ ی اصلی ‌ تردید انگیزه ‌ ی حاضر توسط خود «هرمز فرهت»، که بی ‌ گذشته ی اینکتاب بوده، تا ابد با من باقی خواهد ماند؛ او که حضورش ‌ برای ترجمه از گذشته تا همیشه جاری است. با احترام، تهمینه فرهت، 1403 بهار

13 مقدّمه مقدّمه شود. اولین ‌ ی مجزا تقسیم می ‌ ی بلند زندگی من به چهار دوره ‌ گستره ام، ایران، بود؛ زمانی که ‌ ی آن کودکی و نوجوانی در سرزمین مادری ‌ دوره میلیون نفر ‌ نیافته بود، که بیش از پانزده ‌ ایران همچنان کشوری بسته و توسعه کردند. ایران در ‌ درصد از مردم در روستاها زندگی می ۸۰ جمعیت نداشت و ی ‌ ی رضاشاه و در آستانه ‌ نگرانه ‌ گیرانه و آینده ‌ این دوران تحت حاکمیت سخت ام مصادف شده بود با اشغال ‌ زدگی بود. دوران نوجوانی ‌ شدن و غرب ‌ مدرن المللی، تهدیدهای ‌ ی طغیان سیاسی بین ‌ کشور از سوی متفقین، یک دوره ها. ‌ آمیز از سمت شوروی و رشد نفوذ آمریکایی ‌ ارعاب آغاز ۱۹۴۹ ام با مهاجرت به آمریکا در سال ‌ ی زندگی ‌ دومین دوره قصدِ ‌ های دانشگاه، تقال برای گذران زندگی در زمان تحصیلم به ‌ شد؛ سال ی ‌ ا ‌ سازشدن، دریافت تابعیت آمریکایی و سرانجام دستیابی به حرفه ‌ آهنگ دانشگاهی. ای که ‌ ) مرا به ایران بازگرداند؛ دوره ۱۹۷۹ تا ۱۹۶۸( ی سوم ‌ دوره عنوان استاد، ‌ اصالحات چشمگیری در حال اجرا بود. در این دوره من به

14 ی حاضر ‌ گذشته رئیس گروه موسیقی دانشگاه تهران و سرپرست شورای موسیقی سازمان رادیو و تلویزیون فعال بودم. در ایرلند آغاز شد، که از ۱۹۷۹ ام از سال ‌ ی چهارم و آخر زندگی ‌ دوره عنوان استاد مدعو به دانشگاه ‌ تر است. در ابتدا، به ‌ ی قبلی طوالنی ‌ سه دوره علت ‌ ، واقع در ایرلند شمالی، رفتم. سه سال بعد از آن، به 2 در بلفاست 1 کوئینز به 3 انتصابم به ریاستگروه موسیقی دانشگاه دوبلین در کالج ترینیتی دوبلین، ،۱۹۹۵ در سال ‌ مکان کردم. بعد از بازنشستگی ‌ جنوب جمهوری ایرلند نقل ،5 که استاد فلسفه است، و پسرمان، رابرتکامبیز 4 با همسرم، ماریا باقرامیان کنیم؛ کشوری که عاشقش هستیم و سرزمینی ‌ همچنان در ایرلند زندگی می پذیر. ‌ گرم و دل ‌ سبز و آرام با مردمانی خون فرد، پرماجرا، متنوع و پر از چالش بوده ‌ بهگمان من، این زندگی منحصربه ی ‌ ی دوم، سوم و ده سال از دوره ‌ ام، یعنی دوره ‌ است. حدود نیمی از زندگی های پرماجرا ‌ چهارم آن، با آشفتگی ویژه و غریبی همراه بوده است. این سال بخش و پرثمر بوده است. بخش زیادی از ‌ حال رضایت ‌ بسیار دشوار و درعین ام مرتبط است، اما برخی دیگر ‌ ام با زندگی خصوصی ‌ تحوالتی که تجربه کرده شود. ‌ ام مربوط می ‌ ای ‌ به اتفاقاتی در زندگی حرفه های گذشته، چند تن از نزدیکانم مرا به نوشتن روایتی از ‌ در طول سال مندان را جلب ‌ کردند؛ زیرا معتقد بودند که توجه عالقه ‌ ام ترغیب می ‌ زندگی خصوص همواره مشوق من بوده ‌ ویژه همسرم، ماریا، در این ‌ خواهد کرد. به کردم: ‌ است. تا امروز، به یک دلیل مهم در برابر انجام این کار مقاومت می ی خودم رضایت کافی نداشتم. به گمان من، ‌ از خودم برای نوشتن درباره ای برای خودستایی ‌ نامه هرقدر هم با تواضع نوشته شده باشد، بهانه ‌ زندگی 1. Queen’s University 2. Belfast 3. The Chair of Music at Dublin University, Trinity College Dublin 4. Maria Baghramian 5. Robert Kambiz

15 مقدّمه 1 تنها ژان ژاک روسو ‌ ای به آن ندارم. ضمن اینکه من نه ‌ است؛که اصال عالقه ام ندارم. ‌ حال و زندگی شخصی ‌ ساختن شرح ‌ نیستم، بلکه تمایلی هم به علنی زندگی شخصی من شنیدنی و سرشار از تغییر و تحول بوده ــ اغلب با پریشانی رغم ‌ دهمکه آن را برای خودم نگه دارم. با این حال و به ‌ و درد ــ اما ترجیح می ام ‌ ام، اکنون متقاعد شده ‌ هاییکه برای اینکار در نظر گرفته ‌ ی محدودیت ‌ همه ها و مشاهداتم ارزش انتشار داشته باشد. ‌ کردن تجربه ‌ که شاید مکتوب نامه است و نه روایتی که در آن نظم زمانی ‌ بنابراین، این کتاب نه زندگی و توالی اتفاقات وجود داشته باشد. از آنجا که این کتاب مبتنی بر پژوهش منظور خلق مواضع گفتمانی نوشته نشده است، ‌ یا تحقیق نیست و به حال، شرح زندگی شخصی و ‌ درعین 2 ای در آن وجود ندارد. ‌ هیچ پاورقی سالی، در این کتاب ‌ ی پدری و چه در زندگی بزرگ ‌ خانوادگی، چه در خانه ) عمدتا شامل ۱۲ تا ۱ جایی ندارد. در واقع، محتوای این کتاب (از فصل برانگیز ‌ ای از خاطراتم است. سه فصل پایانی کتاب، که ماهیتی بحث ‌ گزیده ی آموزشی ‌ ی موسیقی اختصاص یافته است و جنبه ‌ دارد، به مباحثی درباره ها بیشتر برای خوانندگان آشنا با موسیقی ‌ کنم که این فصل ‌ دارد. گمان می توجه باشد. ‌ جالب های ‌ ام (سال ‌ مربوط به خاطرات کودکی و جوانی ۲ و ۱ های ‌ فصل زمان ‌ ) در ایران است.کودکی من هم ۱۳۲۰ و ۱۳۱۰ های ‌ ی دهه ‌ کننده ‌ متحول پروایی رضاشاه، اصالحات مؤکد و سکوالرسازیکشور. ‌ های بی ‌ بود با سال گیری رضاشاه، آشوب و دگرگونی دوران ‌ های نوجوانی شاهد کناره ‌ در سال ومرج بعد از پایان جنگ بودم. در همین دوره بودکه ‌ جنگ جهانی دوم و هرج موسیقی کالسیک غرب شدم. ‌ ی ‌ شکل ناگسستنی شیفته ‌ به ام ‌ های کودکی و جوانی ‌ نیز مربوط به خاطرات سال ۵ و ۴ ،۳ سه فصل 1. Jean-Jacque Rousseau ی فارسی کتاب برای نگارش اسامی خاص با حروف التین، یا در مواردی برای اصطالحاتی که در ‌ . در ترجمه 2 ایم. ‌ شود، از پاورقی استفاده کرده ‌ فارسی کمتر استفاده می

16 ی حاضر ‌ گذشته است؛ خاطراتی که چون با مسائل خاصی گره خورده بودند، در خاطرم امکه هفتاد سال ‌ ای نوشته ‌ ها را با توجه به اوضاع اجتماعی ‌ اند. این فصل ‌ مانده پیش در ایران رخ داد و دیگر هرگز تکرار نشد. ام با کشوری ‌ ی مهاجرت به آمریکا و مواجهه ‌ درباره ۷ و ۶ های ‌ در فصل در 1 شناختم: آمریکای «میکی رونی» ‌ ها می ‌ نوشتم که فقط ازطریق فیلم ، «شاهین 3 ، آمریکای «داستان فیالدلفیا» 2 های «اندی هاردی» ‌ فیلم ‌ مجموعه ای در سرزمینی بیگانه بودم، ‌ . غریبه 5 های «ابوت و کاستلو» ‌ و کمدی 4 مالت» توانستم انگلیسی ‌ سختی می ‌ کامال ناآشنا با فرهنگ آمریکایی. خیلی کم و به وشلوار و کراوات ‌ قدری با محیط اطرافم بیگانه بودمکه باکت ‌ صحبتکنم. به حال باید با انجام کارهای ‌ رفتم و درعین ‌ های سال اول دانشگاه می ‌ به کالس شدند،گلیم خودم را از ‌ ارج محسوب می ‌ وقت، که اغلب جزو کارهای کم ‌ پاره کشیدم. ‌ آب بیرون می و اوضاع موسیقی ۱۳۴۶ به بازگشتم به ایران در سال ۹ و ۸ های ‌ در فصل ام. یکی از رویدادهای ‌ پرداخته ۱۳۵۷ از انقالب ‌ ی قبل ‌ کشور در دو دهه از انقالب، «جشن هنر شیراز» بود. در این ‌ مهم موسیقی و هنر ایران تا قبل هایی از این جشن اشاره ‌ ریزی و تدارک بخش ‌ ها به نقش خودم در برنامه ‌ فصل ام. ‌ کرده ۱۳۴۸ شامل مروری اجمالی بر رویدادهایی است که در سال ۱۰ فصل اصطالح ــ «انقالب اسالمی» تحقیقات ‌ ی ــ به ‌ منجر به انقالب شد. درباره اند و بسیاری هم در آینده ‌ اش نوشته ‌ معتبری انجام شده، بسیاری درباره ترین وقایع تاریخ معاصر ‌ اش خواهند نوشت. این انقالب یکی از مهم ‌ درباره وگوهای مربوط به این واقعه هیچ ‌ ی مباحث و گفت ‌ بوده است. من درباره 1. Mickey Rooney 2. Andy Hardy series 3. The Philadelphia Story 4. The Maltese Falcon 5. Abbott and Costello comedies

17 مقدّمه ای ندارم، اما بر اساس مشاهدات و نظراتم، دیدگاهی ‌ نظرانه ‌ ادعای صاحب باره دارم؛ دیدگاهیکه ممکن است برای خوانندگان ‌ فردی و غیرسیاسی دراین توجه باشد. ‌ جالب فصلی مستقل است، اما همچنان با زندگی من و برخی از ۱۱ فصل ی پنج فرد استثنایی ‌ مطالب قبلی کتاب مرتبط است. در این فصل درباره ای که تاکنون در سه ‌ ام. فرد هشتادساله ‌ ام که در طول زندگی شناخته ‌ نوشته قاره زندگی کرده و بسیار سفر کرده حتما افراد زیادی را دیده و شناخته آید که ‌ ندرت پیش می ‌ اند. با این حال، به »‌ ها «جالب ‌ است، که بعضی از آن شان ‌ کسی با افراد «استثنایی» برخورد کند. پنج نفریکه در این فصل درباره دالیل مثبت و ‌ اند؛ نه لزوما به ‌ العاده ‌ ام به معنای واقعی کلمه فوق ‌ نوشته ها را استثناییکرده است. دو نفر از ‌ دالیلیکه آن ‌ برانگیز، بلکه صرفا به ‌ تحسین ی این افراد ‌ ام هستند و سه نفر دیگرشان نه. همه ‌ این افراد از اعضای خانواده ام که خوانندگان ‌ اند، اما همیشه در ذهن و خاطرم هستند. مطمئن ‌ درگذشته ی ‌ خودشان به احساس عمیق من به این افراد و دالیلم برای نوشتن درباره ها پی خواهند برد. ‌ آن شکلی، مربوط به موسیقی است. در فصل ‌ چهار فصل دیگر، هرکدام به ام، زیرا سه نفرشان ‌ ام نوشته ‌ سازی ‌ هایم با اساتید آهنگ ‌ اختصار از تجربه ‌ به ۱۲ ی تدریس ‌ شامل تجربه ۱۳ اند. فصل ‌ سازان قرن بیستم بوده ‌ ترین آهنگ ‌ از مهم های آمریکا، ایران و ایرلند است. بنابر همین تجربه، در این فصل ‌ در دانشگاه ویژه ‌ ها و مؤسسات مختلف، به ‌ های آموزش موسیقی در دانشگاه ‌ برنامه های آمریکا و اروپا، را با یکدیگر مقایسه ‌ رویکرد و محتوای آموزشی دانشگاه ام. ‌ کرده ی دو فرهنگ موسیقایی ‌ ها و نظراتم درباره ‌ به یافته ۱۵ و ۱۴ های ‌ فصل ی ‌ درباره ۱۴ شناسم. فصل ‌ خوبی می ‌ متفاوت مربوط است، که هر دو را به ی ‌ های بسیاری درباره ‌ فهمی ‌ ها و کج ‌ موسیقی شهری ایران است. سردرگمی های تئوریک ‌ انگیز است که پایه ‌ این موسیقی وجود دارد؛ و بسیار حیرت

18 ی حاضر ‌ گذشته های شخصی افراد است. شرح مختصری ‌ موسیقی ایرانی همچنان تابع دیدگاه ام. ‌ های متعدد مربوط به آن را ارائه داده ‌ ی این موسیقی و نظریه ‌ از تاریخچه ی موسیقی ‌ ی اسالمی برای عرصه ‌ امکه جامعه ‌ ی موانعی نوشته ‌ همچنین درباره ایجاد کرده است. ای شخصی است از گرایش و مسیر موسیقی در صد ‌ فصل آخر ارزیابی سازی موسیقی غربی معاصر، یا آنچه به ‌ ی آهنگ ‌ ویژه در حوزه ‌ سالگذشته، به ی آنچه در این بخش مطرح شده نظرات ‌ «موسیقی مدرن» معروف است. همه های من است؛ حاصل هفتاد سال سروکارداشتن با موسیقی غربی ‌ و دیدگاه سازی و همچنین یک ‌ ی موسیقی، تئوری و آهنگ ‌ عنوان دانشجوی تاریخچه ‌ به ها ‌ درنگ آن ‌ های من با نظر کسانی که بی ‌ تردید دیدگاه ‌ ساز مستمر. بی ‌ آهنگ خوانند ناسازگار خواهد بود، اما شاید ‌ کارانه» و «ارتجاعی» می ‌ را «محافظه مند به موسیقی، از ‌ ای و مخاطبان عالقه ‌ سازان حرفه ‌ دیگران، از جمله آهنگ این نظرات استقبالکنند.

19 مقدّمه یادداشت زیر بخشی از توضیحاتی است که ی ‌ ی تاریخچه ‌ ی اصلی کتاب درباره ‌ در نسخه طور آوانگاری ‌ استفاده از نام «ایـران» و همین الفبای فارسی به زبان انگلیسی ذکر شده بود. در اینجا فقط بخش اول، شامل اشاراتی ی استفاده از نام ایـران، به ‌ تاریخی درباره فارسی ترجمه شده است: *** ی کتاب متوجه خواهد شد که من در موارد گوناگون ترجیح ‌ خواننده برای اشاره به کشور محل تولدم، ایران، استفاده 1 ام که از نام «پرشیا» ‌ داده دالیل مختلف، نامی در داخل داردکه متفاوت است با ‌ کنم. هر کشوری، به شناسند. برای مثال، مصر، یونان، چین، ‌ نامیکه آنکشور را در جهان به آن می های متفاوتی شناخته ‌ ژاپن، آلمان و حتی فنالند در داخل مرزهای خود با نام ی «پرشیا» نام «ایران»، یا شکلی از آن، باید گفتکه حداقل ‌ شوند. درباره ‌ می ها نامی بودهکه در داخل ‌ میالدی) برای قرن ۶۵۱ تا ۲۲۴( از زمان ساسانیان دالیلی ‌ شده است. با این حال، در جهان خارج، به ‌ کشور از آن استفاده می از ‌ پیش ۵۵۰ دست کوروش کبیر در سال ‌ که به تأسیس امپراتوری ایران به 1. Persia

20 ی حاضر ‌ گذشته -‌َ ، «ل 3 ، «پرشیا» 2 ، «پارسا» 1 هـای «پرسیس» ‌ گردد، ایران را با نام ‌ میالد بازمی اند. تصمیم نادرست دولت ایران در ‌ شناخته ‌ و مانند آن می 5 ، «پرشین» 4 پِرس» بر الزام استفاده از نام «ایران» در دنیای خارج، چیزی کم ‌ ، مبنی ۱۳۱۴ سال جای «پرشیا»، عمال هویت تاریخی ‌ از فاجعه نداشت. با تحمیل نام «ایران» به کنند ‌ کشور از نام آن جدا شد. در نتیجه، بسیاری از مردم در غرب گمان می ی عربی و قطر ــ یکی ‌ که ایران نیز ــ مانند اردن، عراق،کویت، امارات متحده دیگر از کشورهای غرب آسیاستکه پس از جنگ جهانی اول تأسیس شده کنند که ایران ــ همچونکشورهایی آفریقایی مانند ‌ است؛ بعضی نیز گمان می زامبیا، زیمبابوه، ساحل عاج و بورکینافاسو ــ ازجمله کشورهایی است که های ‌ تازگی از استعمار رهایی یافته و مستقل شده است. حتی به نظر غربی ‌ به ای ‌ های باستانی ‌ تر، «پرشیا» ممکن است یکی از آن سرزمین ‌ کرده ‌ تحصیل اند؛ مانند فنیقیه، بابل یا کارتاژ. ‌ هاست از بین رفته ‌ باشد که مدت در واقع، فقط در کنار یونان و چین، ایران کشوری باستانی، به قدمت های فجیع، زبان ‌ درپی و ویرانی ‌ های پی ‌ رغم تهاجم ‌ قرن استکه به ۲۶ حداقل اش را حفظکرده و سهم بسزایی در تمدن جهانی ‌ های فرهنگی ویژه ‌ و سنت های نهم و چهاردهم میالدی به ‌ داشته است. تمدن اسالمی، که در بین قرن اوج و درخشش رسید، تا حد زیادی مدیون ایران و ایرانیان بود. دانشمندان بزرگ و فیلسوفان و حکمای تمدن اسالمی عمدتا ایرانی بودند. در جهان ی این سرگذشت و دستاوردها با نام «پرشیا» و نه «ایران» شناخته ‌ غرب همه شود. ‌ می نوشتم، حتما از نام «ایران» استفاده ‌ البته اگر این کتاب را به فارسی می ام که بیشتر ‌ نویسم، تالش کرده ‌ کردم. اما از آنجا که به زبان انگلیسی می ‌ می 1. Persis 2. Parsa 3. Persia 4. La Perse 5. Persien

21 مقدّمه از نام «پرشیا» استفاده کنم، به این امید که بتوانم در ذهن خواننده ارتباط ی دیگر این است که امروز ‌ درستی با تاریخ و فرهنگ ایران برقرار کنم. نکته ی ‌ رحمانه ‌ آمیز و رفتارهای بی ‌ ی عقاید مذهبی تعصب ‌ کننده ‌ نام ایران تداعی ، است؛ عقاید و ۱۳۵۷ جمهوری اسالمی، فرزند لجوج و زورگوی انقالب رفتارهایی که این روزها به تیتر منفی اخبار روزانه تبدیل شده است. من در ام کاری کنم که دیگران هنگامی ‌ تمام این مدت ــ شاید هم بیهوده ــ سعیکرده گونه عقاید و رفتارها برایشان تداعی نشود. ‌ شنوند این ‌ که نام «ایران» را می اش با «عراق» است. این شباهت ‌ مشکل دیگر نام «ایران» شباهت امالیی آید که ‌ کننده فقط هنگام نوشتن این دو نام با حروف التین به وجود می ‌ گیج شود. عراق یکی از کشورهای جهان عرب ‌ خاطرشدن ایرانیان می ‌ سبب آزرده که ایران از کشورهای دنیای عرب نیست. ‌ است، درصورتی ای برای ‌ کننده ‌ ممکن است بعضی از ایرانیان بگویند که استدالل قانع کنند که ‌ ها به این واقعیت اشاره می ‌ نکردن از نام «پرشیا» دارند. آن ‌ استفاده استانی داخل ایران است؛ اما به این 1 «پرشیا» یا همان «فارس» (پارس) ها ‌ کنند که این موضوع گرچه درست است، فقط برای آن ‌ نکته توجه نمی شناسند، ‌ ی جهان،کهکلکشور را با نام «پرشیا» می ‌ شده است و بقیه ‌ شناخته دانند. در دنیای خارج «پرشیا» مترادف با ایران است ‌ این موضوع را نمی شوند، و ‌ شناخته می 2 ی شهروندان ایران با عنوان «پارسی» (پرشین) ‌ و همه کنند. ‌ فقط کسانی که به زبان فارسی صحبت می ‌ نه ی استفاده از ‌ ای نیز درباره ‌ دارد تا چند کلمه ‌ این اشاره به زبان مرا وامی ، برای اشاره به زبانی که بیشتر 4 جای «پارسی» (پرشین) ‌ به 3 صفت «فارسی» کنند، بنویسم. در زبان انگلیسی برای اشاره به زبانی ‌ ایرانیان به آن صحبت می شود و ‌ ی «پرشین» استفاده می ‌ کنند از کلمه ‌ که ایرانیان به آن صحبت می 1. Fars (Pars) 2. Persians 3. Farsi 4. Persian

22 ی حاضر ‌ گذشته شود و نه ‌ استفاده می 1 ی «جِرمن» ‌ نه «فارسی»؛ برای زبان آلمانی از کلمه ؛ زبانی 4 نامند و نه «اسپانیول» ‌ می 3 ؛ زبان اسپانیایی را «اِسپَنیش» 2 «دویچ» 6 نامند و نه «سونسک» ‌ می 5 شود را «سوئدیش» ‌ که در سوئد صحبت می صورت ‌ ی «فارسی» در بستر زبان انگلیسی، چه به ‌ و... . استفاده از کلمه طور که در بستر زبان فارسی، ‌ گفتاری و چه نوشتاری، توجیهی ندارد؛ همان برای زبانی که در 7 ی «اینگلیش» ‌ صورت گفتاری و چه نوشتاری، کلمه ‌ چه به ی «انگلیسی» استفاده ‌ رود و از کلمه ‌ شود به کار نمی ‌ انگلستان صحبت می شود. همچنین باید بدانیم که میراث ادبی باشکوه ایران را در غرب با ‌ می شناسند و نه ادبیات «فارسی». صفت «فارسی» در ‌ نام ادبیات «پرشین» می ای ندارد. ‌ بستر انگلیسی نوشتاری وگفتاری جدید و ناآشناست و هیچ پیشینه زبان را با فرهنگ و تاریخ ‌ بنابراین، استفاده از آن کلمه ارتباط مردم انگلیسی رنگ یا ‌ نظر از اینکه آن کشور را «پرشیا» یا «ایران» بنامیم، کم ‌ ایران، صرف کند. ‌ ضعیف می 1. German 2. Deutsch 3. Spanish 4. Espagnol 5. Swedish 6. Svensk 7. English

23 کودکی در زمان رضاشاه کودکی در زمان رضاشاه ، که ۱۳۲۰ به پادشاهی رسید و تا شهریور ۱۳۰۴ رضاشاه در آذر انگلستان و روسیه به ایران حمله و آن را اشغال و رضاشاه را مجبور به 1 ی موریس ‌ گیری کردند، حکومت کرد. انگلستان او را ابتدا به جزیره ‌ کناره در آفریقای جنوبی تبعید 2 در اقیانوس هند و بعدها به شهر ژوهانسبورگ جا درگذشت. ‌ سالگی، در همان ۶۶ ، در ۱۳۲۳ کرد. سرانجام، او در مرداد ها در تاریخ ایران است. ‌ ترین دوره ‌ ی او جزو مهم ‌ ساله ‌ ی پادشاهی شانزده ‌ دوره پراکنی مسموم جمهوری اسالمی، ‌ ویژه جریان دروغ ‌ منتقدان و مخالفان او، به ها رضاشاه را بر تخت نشاندند و او در ‌ اصرار دارند که بگویند انگلیسی ها بود و بعد، زمانی که دیگر به او نیازی ‌ اش در خدمت آن ‌ طول حکمرانی نداشتند، برکنارش کردند. این البته بهتان محض است. تردیدی نیست که با رضایت نیروهای انگلیسی مستقر در قزوین و ۱۲۹۹ اسفند ۳ کودتای اتفاق افتاد. در آن روزها در 3 ها، ژنرال سِر ادموند آیرونساید، ‌ ی آن ‌ فرمانده 1. Mauritius 2. Johannesburg 3. General Sir Edmund Ironside

24 ی حاضر ‌ گذشته توانست بدون حمایت و تأیید انگلستان رخ ‌ ایران هیچ پیشامد مهمی نمی ی شوروی بود. ‌ غربی ایران تحت سلطه ‌ های شمال ‌ دهد. در آن زمان استان ی جنوبی دریای خزر حکومتی با عنوان «جمهوری ‌ شوروی حتی در منطقه شورایی گیالن» تشکیل داده بود. در چنین شرایطی بود که انگلستان از تنها ارتش معتبر ایرانی، یعنی تیپ قزاق تحت فرمان رضاخان، حمایت کرد تا ها اقدامکند، زیرا دولت مرکزی ‌ برای برقراری نظم و ایستادگی در برابر روس شدت ناتوان بود. دفتر وزارت امور خارجه در لندن هیچ ‌ تهران در عمل به ارتباطی با این تصمیم نداشت و فقط بعد از این اتفاق از آن مطلع شد. محض اینکه ‌ ها شناخت بسیار کمی از سرتیپ رضاخان داشتند. به ‌ انگلیسی عنوان کارگزار قدرت و فردی شاخص ابتدا ‌ کودتا اتفاق افتاد و رضاخان به ها متوجه ‌ وزیر و سرانجام پادشاه شد، انگلیسی ‌ وزیر جنگ و بعد نخست توانند به او همچون یک دوست یا متحد اعتماد کنند. او ‌ شدند که نمی ها ‌ های انگلستان شد و اغلب آشکارا با این سیاست ‌ تدریج مخالف سیاست ‌ به بر ‌ کرد. آرشیو دفتر وزارت امور خارجه مدارک زیادی دارد مبنی ‌ مخالفت می ی سلطنتش منافع انگلستان را محدود کرد. ‌ اینکه رضاشاه چگونه در دوره رسیدن رضاشاه و روابط او ‌ قدرت ‌ ی به ‌ ی شرحی مستند درباره ‌ (برای مطالعه از همایونکاتوزیان 1 دولت و جامعه در ایرانتوانید بهکتاب ‌ ها می ‌ با انگلیسی از سیروس غنی مراجعه کنید.) 2 ایران و برآمدن رضاخانو کتاب توان به برداشتی ‌ ، نمی ۱۲۹۹ بدون توجه به وضعیت ایران در زمانکودتای ی ‌ صحیح از دستاوردهای دوران رضاشاه رسید. در آن دورهکشور در آستانه های ‌ بهکانون آشوب ۱۲۹۹ از ‌ یکامل بود. ایران از چهارده سال پیش ‌ تجزیه به تصویب قانون ۱۲۸۵ گوناگون تبدیل شده بود. انقالب مشروطه در سال داد. ‌ اساسی انجامیده بود؛ قانونیکه اختیارات و قدرت سلطنت راکاهش می ی حسن ‌ ی محمدعلی همایونکاتوزیان، ترجمه ‌ ، سقوط قاجار و استقرار پهلوی، نوشتهدولت و جامعه در ایران .1 )۱۳۷۹( افشار، نشر مرکز ی حسن کامشاد، ‌ ی سیروس غنی، ترجمه ‌ نوشتهها، ‌ ایران و برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی .2 )۱۳۷۷( انتشارات نیلوفر

25 کودکی در زمان رضاشاه نظامی پارلمانی تأسیس شد و نمایندگان منتخب مردم موظف شدند که بر عملکرد دولت و تصویب قوانینی نظارت کنند که پادشاه و دولت نیز در شاه نیز رسید؛ ‌ وضع آن دخیل بودند. این قانون اساسی به تأیید مظفرالدین پادشاه بیماریکه تنها چند روز بعد از آنکه با قانون اساسی ــ هرچند با اکراه ــ موافقت کرد، از دنیا رفت. با این حال، تنها بعد از گذشت یک سال، ها سعی کرد که ‌ شاه، با حمایت نظامی آشکار روس ‌ جانشین او، محمدعلی دولت مشروطه را منحلکند و قانون اساسی راکنار بگذارد. در جنگ داخلی، چنان در ‌ خواه پیروز شدند، اما آن ‌ از آن رخ داد، نیروهای مشروطه ‌ که پس ها ‌ این روند ضعیف شدند که کشور را ــ به معنای واقعی کلمه ــ انگلیسی کردند. این دو دولت در پیمانی پنهانی ایران را به دو ‌ ها اداره می ‌ و روس شاه برای لغو قانون ‌ های محمدعلی ‌ ی نفوذ» تقسیمکرده بودند. تالش ‌ «منطقه اساسی و انحالل مجلس ناکام ماند. او از سلطنت خلع شد، به سفارت از آن، وارث ‌ روسیه پناهنده شد و سرانجام توانست به روسیه بگریزد. پس کرد به ‌ ای که با مجلس نیز کار می ‌ السلطنه ‌ نوجوان او، احمد، در کنار نایب پادشاهی رسید. ترین شرح این اوضاع، کمی بعد از استقرار ‌ ترین و روشن ‌ صریح ،1 ی ویلیام مورگان شوستر ‌ ی دولت دموکراتیک، در کتاب برجسته ‌ دوباره ، منعکس شد. شوستر کارشناسی مالی و اهل آمریکا بود که 2 اختناق ایران از واشینگتن به تهران اعزام شد. ۱۲۹۰ به درخواست دولت ایران در سال دار کل، این بود که امور مالی نابسامان کشور را ‌ مأموریت او، در مقام خزانه های شوستر به نفع کشوری بود که برای خدمت ‌ سروسامان بدهد. سیاست ها ناسازگار ‌ حدی با «منافع» روس ‌ ها به ‌ به آن استخدام شده بود. این سیاست ی مسلحانه تهدید کردند ‌ ها دولت ایران را به مداخله ‌ بودکه، در نتیجه، روس از ‌ و آن دولت را واداشتند که شوستر را عزلکند. شوستر هم هشت ماه پس 1. William Morgan Shuster )۱۳۸۶( ی حسن افشار، نشر ماهی ‌ ی ویلیام مورگان شوستر، ترجمه ‌ نوشته ،‌ اختناق ایران .2

26 ی حاضر ‌ گذشته از بازگشت به آمریکا نوشته ‌ ورودش به تهران عزل شد. کتاب او کمی پس شد و به چاپ رسید؛کتابیکه تصویر روشنی از وضعیت ایران، درست قبل دهد؛ اوضاعی که در زمان جنگ بدتر ‌ از شروع جنگ جهانی اول، ارائه می ‌ طرفی کشور نادیده گرفته شد، بلکه ‌ تنها اعالم بی ‌ هم شد. در این زمان نه ها، ‌ ها و انگلیسی ‌ نیروهای مخالف در داخل خاک ایران نیز جنگیدند. روس های غربی کشور با عثمانی جنگیدند. بعد از ‌ که ابتدا متحد بودند، در بخش ها با نیروهای بلشویک، که عمال ‌ ، انگلیسی ۱۹۱۷ سقوط رژیم تزار در سال ای ‌ غربی ایران را تصرف کرده بودند، جنگیدند. قحطی ‌ هایی از شمال ‌ بخش رفتن محصوالت ‌ بر اثر مصادره و ازبین ۱۲۹۸ تا ۱۲۹۶ های ‌ که بین سال ها ‌ ی این ‌ ها اتفاق افتاد به مرگ حدود دومیلیون نفر انجامید؛ همه ‌ زراعی و دام میلیون نفر بود. دولت ‌ درکشوری رخ داد که جمعیتش در آن زمانکمتر از ده ها، که ‌ سختی قادر بودکه پایتخت راکنترلکند و در استان ‌ مرکزی در تهران به ی جدایی از قلمرو پادشاهی بودند، تقریبا هیچ قدرتی ‌ شان در آستانه ‌ برخی بود که ۱۲۹۹ اسفند ۳ نداشت. این وضعیت کلی ایران در زمان کودتای سرانجام رضاشاه را به قدرت رساند. ها و اصالحات رضاشاه ‌ هدف من در این بخشکتاب نه بررسی سیاست است و نه ارزیابی نکات مثبت و منفی حکومت دیکتاتوری او. آنچه به داستان ام از حضور برجسته و پررنگ ‌ شود میزان تأثیرپذیری کودکی ‌ من مربوط می تردید شخصیت من ‌ شد، بی ‌ ی حکومت ظاهر نمی ‌ اوست. اگر او در صحنه عنوان فرزند ‌ گرفت. احتماال به ‌ همچون فردی که امروز هستم شکل نمی صورت خصوصی و ‌ هم به ‌ دیدم، آن ‌ زاده قدری آموزش می ‌ ی نجیب ‌ ا ‌ خانواده نویسی،کمی ریاضی و ‌ در مباحث مرسوم، با تأکید بر ادبیات فارسی و خوش شاید زبان فرانسوی. حتی ممکن بود به یکی از مراکز دانشگاهی مخصوص شدم. ‌ کردند، فرستاده می ‌ اش می ‌ های فرانسوی اداره ‌ آموزش وکال، که معلم ی ‌ ساز در زمینه ‌ کردمکه شغلی با عنوان آهنگ ‌ شاید حتی تصور این را هم نمی موسیقی کالسیک غربی برگزینم.

27 کودکی در زمان رضاشاه کرد. ‌ از زمان رضاشاه، تعداد اندکی از مدارس را دولت اداره می ‌ قبل شمار بودند، توسط یک روحانی ‌ بیشتر مدارس، موسوم به «مکتب»، که کم ، حدیث و شریعت قرآنشان عمدتا مبتنی بر ‌ های درسی ‌ شد و برنامه ‌ اداره می ها را ‌ ی متوسطه وجود داشت که آن ‌ شماری مدرسه ‌ بود. تنها تعداد انگشت کردند و فقط تعدادی مرکز آموزشی در پایتخت بود ‌ نیز روحانیون اداره می شد. هیچ دانشگاهی وجود نداشت. ‌ که به سبک مدارس فرانسوی اداره می درصد جمعیت ۱۰ بیشتر باسوادان مرد بودند. البته تعداد باسوادان بیش از ی مرفه و اشرافی تحصیالت ‌ هایی از طبقه ‌ نبود. در بین زنان فقط خانم ای داشتند. ‌ وپاشکسته ‌ دست ی کافی بزرگ شده بودم تا به مدرسه ‌ اندازه ‌ ، زمانی که به ۱۳۱۴ تا سال ی ‌ ی نوسازی یا مدرنیزاسیون سریع و، به گفته ‌ بروم، ده سالی از برنامه ی ابتدایی در تهران ‌ ی رضاشاه گذشته بود. صدها مدرسه ‌ رحمانه ‌ بعضی، بی ی متوسطه وجود ‌ ها، و همچنین تعداد زیادی مدرسه ‌ و شهرهای بزرگ استان کرد. روحانیون ‌ پرورش اداره می ‌ و ‌ ی مدارس را وزارت آموزش ‌ داشت. همه هیچ نقشی در مدارس یا تعیین محتوای درسی نداشتند. برخی از مدارس ابتدایی در پایتخت مختلط بودند و پسرها و دخترها در یک کالس پشت نشستند، امری که باعث نارضایتی شدید روحانیون شد. دانشگاه ‌ میز می ی ‌ معلم نیز برپا شده بود. برنامه ‌ ی تربیت ‌ تهران تأسیس شده و یک دانشکده بر اصول خواندن و ‌ رفتم، عالوه ‌ ایکه من به آن می ‌ ی ابتدایی ‌ آموزشی مدرسه شد: ادبیات و شعر، دستور زبان، ‌ نوشتن، شامل موضوعاتی از این قبیل می انشاء، تاریخ، جغرافیا، نقاشی، ریاضیات، هندسه، ورزش و در دو سال ی ‌ های موسیقی اصول اولیه ‌ آخر (از مجموع شش سال) موسیقی. در کالس ها ‌ گرفتیمکه تعدادی از آهنگ ‌ شد و ما یاد می ‌ نویسی غربی آموزش داده می ‌ نت پرستانه را بخوانیم. درسی هم داشتیم با نام «آیات منتخب» ‌ و سرودهای میهن خواندیم. این درس ‌ را میقرآنهای منتخب و مختصری از ‌ که در آن بخش کردن روحانیون تنظیم شده بود. این کالس فقط یک بار در ‌ منظور آرام ‌ به

28 ی حاضر ‌ گذشته آموزانی ‌ به زبان عربی، برای دانشقرآنشد. اما خواندن آیات ‌ هفته برگزار می شدند، هیچ تأثیر معناداری نداشت. ما هر روز شش ‌ که متوجه معنی آن نمی رفتیم ‌ بعدازظهر به مدرسه می ۴ تا ۲ ظهر و دوباره از ۱۲ صبح تا ۸ ساعت از شنبه ‌ ها. البته پنج ‌ و در طول هفته فقط یک روز برای استراحت داشتیم؛ جمعه بعدازظهرها هم کالس نداشتیم. خوبی یادم است که رضاشاه چطور ‌ هرچند در آن زمان کودک بودم، به های دبستانمان مال (روحانی ‌ ی هراس روحانیون شده بود. یکی از معلم ‌ مایه ی شیعه) بود، اما اجازه نداشت که با لباس مخصوصش به مدرسه ‌ رتبه ‌ پایین داد. در واقع، فقط ‌ بیاید و باید با لباس شخصی و معمولی به ما درس می عنوان مبلّغ شناخته شده بودند اجازه داشتند ‌ روحانیونیکه از طرف دولت به مان زن بود؛ تصور چنین چیزی ‌ که لباس مخصوص بپوشند. معلم سال سوم از آن ناممکن بود. ‌ تا چند سال قبل ، فرمانی شاهنشاهی ۱۳۱۳ زمان با افتتاح دانشگاه تهران در سال ‌ هم کرد. لباسی که در مجامع ‌ صادر شد که پوشیدن چادر را ممنوع اعالم می شلوار و ‌ و ‌ بود. مردان کت ‌ شد باید مطابق مُد اروپایی می ‌ عمومی پوشیده می گذاشتند و موهایشان ‌ کلی کنار می ‌ پوشیدند و زنان باید چادر را به ‌ شاپو می پوشاندند. حتی استفاده از روسری هم ‌ ها می ‌ های مخصوص خانم ‌ را با کاله ها ‌ دیدمکه پوشش سر خانم ‌ ممنوع بود. کامال به یاد دارم که گاهی آژان را می داشت. اعتراض روحانیون به این مسئله نادیده گرفته شد ‌ را از سرشان برمی و تظاهراتی که علیه این حکم شکل گرفته بود سرکوب شد. در یک کالم، ناپذیر بود. ‌ سرپیچی و نافرمانی برای حکومت تحمل سازمان پیشاهنگی پسران تأسیس شد. زمانی که ۱۳۰۰ ی ‌ در اواخر دهه ها باید عضو سازمان پیشاهنگی ‌ کالسی ‌ کالس پنجم بودم، همراه با دیگر هم کردیم. در ‌ شدیم و از اونیفرم معروف و سایر لوازم مربوط به آن استفاده می ‌ می کردیم و ‌ آبان،که تولد ولیعهد بود، باید با لباس فرم در رژه شرکت می ۴ روز شده در استادیوم ‌ های تمرین ‌ ها برای انجام نمایش ‌ آموزان دیگر مدرسه ‌ با دانش

29 کودکی در زمان رضاشاه ی دخترانه نیز در این مراسم شرکت ‌ آموزان مدرسه ‌ شدیم. دانش ‌ شهر حاضر می ای جریان ‌ طبعانه ‌ برنامه فضای شوخ ‌ های فوق ‌ کردند. در تمام این فعالیت ‌ می بردند. ‌ ها بسیار از آن لذت می ‌ داشتکه بچه شد ‌ ی رضاشاه ترویج می ‌ ی سیاست آموزشیکه در دوره ‌ ترین جنبه ‌ برجسته از اسالم در امپراتوری ایران بود. این ‌ تأکید بر ملیت و تجلیل تاریخ پیش شد. در مدارس تاریخ ‌ های مختلف در سطح ملی اجرا می ‌ سیاست به شکل های برپاشده ‌ شد. برخی از ساختمان ‌ از اسالم با جزئیات تدریس می ‌ ایران قبل ی هخامنشی و ساسانی ساخته ‌ هایی از دوره ‌ در زمان رضاشاه به تقلید از کاخ های عربی «فرهنگستان ایران» ‌ سازی زبان فارسی از کلمه ‌ شده بود. برای پاک از دوران ‌ های فارسیکه تا پیش ‌ تأسیس شده بود. تعداد قابل توجهی از کلمه رضاشاه هیچکاربردی نداشتند مورد استفاده قرار گرفتند،که همچنان نیز از های قدیمی فارسی احیا شده ‌ ها یا از نوشته ‌ شود. این کلمه ‌ ها استفاده می ‌ آن ی ‌ گذاری آشنا و معمول ساخته شده بود. من در دوره ‌ بود یا به روش نام ی نهادهای دولتی از عربی به فارسی تغییر کرد: ‌ ابتدایی بودم که نام همه بلدیه تبدیل شد به شهرداری، نظمیه بهکالنتری، عدلیه به دادگستری، مالیه به خانه تبدیل شد به بیمارستان، مدرسه به دبستان ‌ دارایی و...؛ همچنین مریض و دبیرستان، معلم به آموزگار و دبیر. این فهرست طوالنی است و بسیاری از شان جایگزین شدند و ‌ ی عربی داشتند با معادل فارسی ‌ هایی که ریشه ‌ کلمه کلی فراموش شدند. ‌ های قدیمی عربی به ‌ دیری نپایید که کلمه ی حکومت رضاشاه،کودکان ایرانی را معموال به اسامی مقدس ‌ از دوره ‌ قبل نامیدند: محمد، علی، کاظم، فاطمه، خدیجه و... . همچنین ‌ شیعیان می الله، ‌ الله، ولی ‌ هایی با معنی و بار مذهبی نیز معمول بودند؛ مانند سیف ‌ نام الدین، معصومه و... . بعد از شروع سلطنت رضاشاه، ‌ الدین، شمس ‌ رکن ی متوسط و ‌ اجباری وجود نداشت، اما بسیاری از افراد طبقه ‌ گرچه هیچ باال اسم فرزندانشان را بر اساس نام پادشاهان و جنگجویان ایرانی انتخاب های اسالمی و ‌ کردند. مادر، پدر و مادربزرگ و پدربزرگ خود من نام ‌ می

30 ی حاضر ‌ گذشته های ایرانی برگزیدند. ‌ عربی داشتند. اما برای من، خواهر و دو برادرم نام هایی مانند کوروش، اردشیر، بهرام، داریوش، هرمز، رستم، سهراب، ‌ نام های دیگر متداول شدند. منبع اصلی بیشتر ‌ سودابه، منیژه، پوران و بسیاری نام ها هم فقط ‌ ی بزرگ فردوسی، شاهنامه، بود. بسیاری از نام ‌ ها حماسه ‌ این نام شدند؛ مانند ‌ دلیل اینکه معنای زیبایی داشتند از زبان فارسی انتخاب می ‌ به ها تا قبل ‌ یک از این نام ‌ توان گفت که هیچ ‌ افسانه، امید،گیتی، شادی و... . می ی رضاشاه رایج نبود. ‌ از دوره ‌ خانوادگی ملزم ‌ تحول دیگر وضع قانونی بود که همه را به داشتن نام ی اشراف و ‌ طور سنتی، در گذشته در ایران پادشاه القابی را به طبقه ‌ کرد. به ‌ می ،2 ، مارکیز 1 ها، برخالف رسم اروپایی و القابی چون دوک ‌ داد. این لقب ‌ نجبا می بندی نشده بودند. ‌ ،...، بر اساس اهمیت طبقه 5 ، بارون 4 ، وایکانت 3 کنت شد ‌ دادن اهمیت یک مقام بلندمرتبه انتخاب می ‌ های ایرانی برای نشان ‌ لقب و معموال با کلماتی مانند «سلطنه» (مربوط به پادشاهی)، «دوله» (مربوط به ها) به پایان ‌ دولت)، «مُلک» (مربوط به استان)، «ممالک» (مربوط به استان ها هم به مواضع نظامی اشاره داشت؛ مانند «ساالر» ‌ رسید. برخی عنوان ‌ می (ارباب نظامی) و «سردار» (فرمانده). شاهان همچنین، به دور از قواعد رتبه و محترم عناوین افتخاری ‌ های عالی ‌ و قوانین، به بعضی از شخصیت اختیار» و «صدراالشرف». مردم ‌ فرما»، «صاحب ‌ بخشیدند؛ مانند «فرمان ‌ می ها داده شده بود شناخته ‌ هایی که در زمان تولد به آن ‌ عادی فقط از طریق نام عنوان پسر فالن شخص ‌ شدند و گاهی با توجه به حرفه، مکان تولد یا به ‌ می دستور شاه، شهروندان ‌ ، به ۱۳۰۰ ی ‌ گرفتند. از اواخر دهه ‌ های اضافه می ‌ لقب احوال ثبت شود. ‌ خانوادگی انتخاب کنند تا در دفتر ثبت ‌ ملزم شدند که نام 1. Duke 2. Marquis 3. Count 4. Viscount 5. Baron

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2