107 وغریب کارهای عجیب تر بود. دو شب کار با شیفت قبرستانی بخش شد،که به نظرم لذت پخش می ها، کنسرتوها و ی سرامیک به من این فرصت را داد که سمفونی در کارخانه صورت کامل بشنوم. اپراهای زیادی را به ترین شغلی که داشتم فروشندگی بود. بدون مدت احتماال بدترین و کوتاه عنوان برایش مناسب هیچ شک، هم در آن زمان و هم همین حاال، شغلیکه به وغریبی تواند باعث ایجاد تعهدات عجیب نیستم فروشندگی است، اما نیاز می ) در خیابان 2 عهد جدید( 1 انجیلشود. کار از این قرار بود که با کیفی پر از ها را بزنم و تالش کنم کسی را خانه بروم، زنگ در خانه به راه بیفتم، خانه مند کنم. این کار در نوع کند به خرید کتاب مقدس عالقه که در را باز می آنجلس بسیار نادر بود. چیزی که خودش برای یک مرد جوان ایرانی در لس ای ای بود که به من سپرده شده بود؛ محله کرد منطقه تر هم می آن را عجیب تبار بودند. های شرقی شهر که ساکنان آن بیشتر التین فقیرنشین در قسمت کردند، انگلیسی بلد کدام از کسانی که در را به روی من باز می تقریبا هیچ ها کاتولیک بودند و بردن انجیلی از بر این، به احتمال زیاد، آن نبودند. عالوه ی چندان جالبی نبود. همچنین ها ایده طرف سازمانی پروتستان به در منزل آن ای از کتاب مقدس خودشان را داشتند و بسیار هم از آنجا که احتماال نسخه مند به خرید چیزی باشند که من رسید که عالقه فقیر بودند، بعید به نظر می جز خستگی و روی در دو روز، به ها بفروشم. کیلومترها پیاده بخواهم به آن سردی حتی یک فروش هم به بار نیاورد. با این وضع، به احتمال زیاد دل شدم، اما در پایان روز دوم خودم استعفا دادم. بابت این زحمت اخراج می ها و و كارم هیچ مبلغی نگرفتم، زیرا پرداخت فقط به شرط فروش کتاب عنوان کمیسیون فروش اجناس بود. به در 3 لیسانس بهکالج میلز که برای تحصیل در مقطع فوق کمی بعد، زمانی 1. Bible 2. New Testament 3. Mills College
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2