14 ی حاضر گذشته رئیس گروه موسیقی دانشگاه تهران و سرپرست شورای موسیقی سازمان رادیو و تلویزیون فعال بودم. در ایرلند آغاز شد، که از ۱۹۷۹ ام از سال ی چهارم و آخر زندگی دوره عنوان استاد مدعو به دانشگاه تر است. در ابتدا، به ی قبلی طوالنی سه دوره علت ، واقع در ایرلند شمالی، رفتم. سه سال بعد از آن، به 2 در بلفاست 1 کوئینز به 3 انتصابم به ریاستگروه موسیقی دانشگاه دوبلین در کالج ترینیتی دوبلین، ،۱۹۹۵ در سال مکان کردم. بعد از بازنشستگی جنوب جمهوری ایرلند نقل ،5 که استاد فلسفه است، و پسرمان، رابرتکامبیز 4 با همسرم، ماریا باقرامیان کنیم؛ کشوری که عاشقش هستیم و سرزمینی همچنان در ایرلند زندگی می پذیر. گرم و دل سبز و آرام با مردمانی خون فرد، پرماجرا، متنوع و پر از چالش بوده بهگمان من، این زندگی منحصربه ی ی دوم، سوم و ده سال از دوره ام، یعنی دوره است. حدود نیمی از زندگی های پرماجرا چهارم آن، با آشفتگی ویژه و غریبی همراه بوده است. این سال بخش و پرثمر بوده است. بخش زیادی از حال رضایت بسیار دشوار و درعین ام مرتبط است، اما برخی دیگر ام با زندگی خصوصی تحوالتی که تجربه کرده شود. ام مربوط می ای به اتفاقاتی در زندگی حرفه های گذشته، چند تن از نزدیکانم مرا به نوشتن روایتی از در طول سال مندان را جلب کردند؛ زیرا معتقد بودند که توجه عالقه ام ترغیب می زندگی خصوص همواره مشوق من بوده ویژه همسرم، ماریا، در این خواهد کرد. به کردم: است. تا امروز، به یک دلیل مهم در برابر انجام این کار مقاومت می ی خودم رضایت کافی نداشتم. به گمان من، از خودم برای نوشتن درباره ای برای خودستایی نامه هرقدر هم با تواضع نوشته شده باشد، بهانه زندگی 1. Queen’s University 2. Belfast 3. The Chair of Music at Dublin University, Trinity College Dublin 4. Maria Baghramian 5. Robert Kambiz
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2