158 ی حاضر گذشته درمجموع، اوضاع ایران در چند سال آخر قبل از انقالب تا حدودی شاه از ایران با عنوان ۱۳۵۰ ی تخیلی و غیرواقعی شده بود. در اواسط دهه کرد، اما دقیقا مشخص نبود ی «تمدن بزرگ» صحبت می جایی در آستانه بینی دانست. او همچنین پیش چیزی را نشانه و مدرک این تمدن بزرگ می چه کرد که تا پایان قرن، ایران چهارمین قدرت بزرگ جهان خواهد بود. می توان حدس زد. ی سه قدرت اول فقط می درباره ی بارترین اقدامات شاه سخنرانی غیرمنتظره ترین و فاجعه یکی از عجیب بود که برای مردم پخش شد و در آن از لزوم لغو دو ۱۳۵۲ او در اسفند حزب سیاسی موجود و تشکیل حزبی واحد صحبتکردکه همه باید متعلق ی کوچکی به نام شده شاه کتاب تحسین ۱۳۴۰ ی به آن باشند. در اوایل دهه شده در این های اصلی مطرح منتشر کرده بود. یکی از نکتهانقالب سفید موجب آن یک حزب بر اساس آرای کتاب اهمیت نظام دوحزبی بود که به آورد و دولت را تشکیل های مجلس را به دست می عمومی اکثریت کرسی کند. این الگو احتماال عنوان اپوزیسیون وفادار عمل می دهد و دیگری به می برگرفته از دو حزب بزرگ در ایاالت متحده یا بریتانیا بود و بر اساس اصول این رساله دو حزب سیاسی «ایران نوین» و «مردم» تأسیس شده بود. اولی ها را در مجلس به دست آورد و دولت را تشکیل داد و دومی بیشترین کرسی حزب مخالف بود؛ اما در واقع، هر دو حزب مطیع دستورات اعلیحضرت بودند. ها در روزهای پس از سخنرانی شاه، از بین بسیاری از افرادی که با آن صحبت کردم، نتوانستم حتی یک نفر را پیدا کنم که فهمیده باشد چرا آن حزبی را مطرح کرد. از ی نظام تک مرد ناگهان حرفش را تغییر داد و ایده ی این مفهوم با ملت بود. ی در میان گذاشتن بی مقدمه تر، نحوه آن عجیب قول رسید. او حتیگفت (نقل سخنرانی تقریبا خودجوش و بداهه به نظر می کنم): «اسمش را هم بد نیست بگذاریم، یا رستاخیز ایران، یا رستاخیز می ها بدون ای بوده یا نبوده، اگر یکی از این اسم ملی. ببینید که یک چنین سابقه
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2