گذشته‌ی حاضر

159 ی پایانی ‌ امپراتوری ایران، دهه ترین بخش این اعالمیه دستور ‌ کنیم.» ناشایست ‌ سابقه بوده، انتخابش می عجیبی بود مبنی بر اینکه «همه باید به این حزب بپیوندند، وگرنه به او دهیم تا ایران را ترک کند». این حرف بسیار متکبرانه بود و ‌ پاسپورت می ترین ‌ رحم ‌ آمیز بود. حتی بی ‌ شدت توهین ‌ ی یک ملت به ‌ برای شهروندان آزاده چنین دستوری 4 یا مائو 3 ، فرانکو 2 ، هیتلر 1 دیکتاتورهای قرن، مانند استالین کنندگان ‌ دانم که در این بین، بسیاری از مدافعان و توجیه ‌ نداده بودند. می سلطنتی سعیکردند سخنان شاه را بازنویسیکنند تا فرمان او، مبنی بر خروج خواستند عضو رستاخیز شوند، خوشایندتر به نظر ‌ از کشور کسانی که نمی برسد. حتی برخی منکر این شدند که او چنین اظهاراتیکرده است. اما به این طلب وفادار اجازه بدهید که مخالف حرفتان باشد، زیرا من حرف ‌ سلطنت شاه را با گوش خودم شنیدم. ی نظام دوحزبی، ناگهان ‌ آمیزش درباره ‌ ی تحسین ‌ چرا شاه با برگرداندنگفته 6 یا مائوئیستی 5 حزبی را انتخاب کرد؟ آیا این الگوهای لنینیستی ‌ الگوی تک یا 7 بودند که تخیل او را تسخیر کرده بودند، یا فاشیسم دوران موسولینی عنوان الگوهای خوبی برای تقلید ظاهر شدند؟ ‌ ناگهان به 8 نازیسم رایش سوم اعتبار بودند. درهرحال، هر دو حزب ‌ ای که کامال بی ‌ شده ‌ الگوهای منسوخ ها در یک ‌ موجود خدمتگزار اعلیحضرت بودند. پس چرا و چگونه ادغام آن توانست تفاوتی ایجاد کند؟ اصال چرا پادشاهی که باید تفکرش ‌ حزب می های ‌ گیری ‌ فکرانه و ناچیز باشد، چنین جهت ‌ های کوته ‌ باالتر از سیاست ها پاسخی داشته ‌ ای برای این پرسش ‌ ای مشخص کند؟ شاید عده ‌ سیاسی 1. Stalin 2. Hitler 3. Franco 4. Mao 5. Leninis‌t 6. Maois‌t 7. Mussolini 8. Third Reich

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2