گذشته‌ی حاضر

184 ی حاضر ‌ گذشته الشعاع خود قرار ‌ های اروپایی را تحت ‌ ی قدرت ‌ آمریکا آن زمان فرانسه و بقیه دید فقط آمریکا ‌ کرد. با وجود این، او از اینکه می ‌ داده بود، او را اندوهگین می ی تأسف او بود) شود، راضی بود ‌ طلبی شوروی (که مایه ‌ تواند مانع توسعه ‌ می و به همین دلیل ارزش زیادی برای آن کشور قائل بود. در پاریس بود. در ایران ۱۳۵۷ آخرین باری که عمویم را دیدم خرداد گرفت. عمو در تعطیالت معمول ‌ روز شتاب می ‌ انقالب در جریان بود و روزبه ی وَنسِن اقامت داشت. آن ‌ خود در فرانسه بود و با پسرش، علی، در محله ام از دانشگاه تهران ‌ ی فرصت مطالعاتی ‌ زمان نزدیک پایان مرخصی دوساله بود و قرار بود تا آخر تابستان به تهران برگردم. وقتی در پاریس بودم، هر های هنری دیدن ‌ زدیم، از گالری ‌ ها قدم می ‌ دیدم. در خیابان ‌ روز عمو را می رفتیم. او اوایل تیر به تهران بازگشت و من ‌ کردیم و با هم به سینما می ‌ می در پاریس ماندم و تنها چند روز بعد از آن، همسرش با تماسی تلفنی خبر کنم، احساس ‌ انگیز مرگ ناگهانی او را به ما داد. وقتی به گذشته نگاه می ‌ غم فرد در زمان مناسبی از بین ما رفت؛ ‌ کنمکه شاید این مرد بسیار منحصربه ‌ می او نماند تا عاقبت وحشتناک انقالب را در کشور عزیزش ببیند. ای که سقوط کرد ‌ زاده ‌ اشراف جمشید خبیر پسرعموی بزرگ پدرم بود. جمشید مردی بود تقریبا طبعیِ ‌ قیافه، با چشمانی سبز فندقیکه هموارهگرما و شوخ ‌ اندام، خوش ‌ درشت وسیاق خاص ‌ اش در آن نمایان بود. خبیرها ثروتمند بودند و به سبک ‌ همیشگی ی ‌ ویژه درباره ‌ کشیدند. این امر به ‌ شان را بر دوش می ‌ ونسب اشرافی ‌ خود اصل که برخی از خواهران ‌ کردکه بسیار سخاوتمند بود، درحالی ‌ جمشید صدق می نظیر معروف بودند. اگرچه او تحصیالت رسمی ‌ و برادرانش به خساستیکم ذوق ‌ نسبتا محدودی داشت، از برخی جهات مردی بسیار فرهیخته و خوش دانست و با ‌ ی کافی می ‌ اندازه ‌ بود. او هم زبان فرانسوی و هم انگلیسی را به ی مجلل او در نیاوران، ‌ ادبیات و موسیقی ایرانی آشنایی معقولی داشت. خانه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2