190 ی حاضر گذشته ازجمله مارینا، از روزی که به دنیا آمدند در نازونعمت و در دامان تجمل ی مانده های باقی اش سال زاده کردند. اما حاال مارینا و همسر اشراف زندگی می اتاقه زندگیکردند. توزی، در آپارتمانی یک شان را، بدون خصومت وکینه عمر ی قلبی درگذشت. جمشید سالگی براثر حمله ۶۶ در ۱۳۶۳1 مارینا در سال تنهایی زندگی کند. به ۱۳۷۳ نحوی توانست تا آذر سال به ساله بود که درگذشت. یک شب به خواب رفت و صبح روز بعد ۸۴ او های شدید بیدار نشد؛ پایانی آرام برای مردی شجاع که نامالیمات و سختی نتوانست او را شکست دهد. او مستحق سرنوشت سختی نبود که در پانزده اش متحمل شده بود. اما اگر انصاف و عدالت در زندگی سال پایانی زندگی افتادند. شد، قطعا مردم به فکر اختراع بهشت و جهنم نمی رعایت می من سه بار برای دیدن او و مارینا به نیس رفتم. در اولین دیدار در تابستان تازگی در ایران ها بسیار امیدوار بودند که جمهوری اسالمی، که به آن ۱۳۵۹ علنی شده بود، از این سال جان سالم به در نبَرد، بنابراین، انتظار داشتند که در شهریور همان سال، نیروهای مدت باشد. زمانی که تبعیدشان کوتاه ها و بسیاری دیگر عراقی تحت فرمان صدام حسین به ایران حملهکردند، آن از ایرانیانیکه از ترس جان خود از میهن عزیز گریخته بودند، مطمئن شدند ها آغاز کرده است و مطمئن بودند که عراق جنگ را به تحریک آمریکایی که با نابودی جمهوری اسالمی پایان خواهد یافت، اما قرار نبود این اتفاق بیفتد. در واقع، این هشت سال جنگ، تسلط روحانیون بر کشور را،که ابتدا ضعیف بود، تثبیت کرد. تفرقه و شکافی که در ساختار حکومت دینی نوپا ی وجود داشت، در برابر تهاجم دشمن خارجی، جای خود را به اتحاد همه ایکه ایران در آن جنگ طوالنی متحمل شد عوامل رقیب داد. رنج و ویرانی ای بود از ی فرستاده مثابه ای که بر جای گذاشت، به میلیون کشته و حدود نیم طرف خداوند برای روحانیونیکه مرگ و ویرانی، راه بهشت را برایشان هموار کرد. می 1. 1984
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2