گذشته‌ی حاضر

191 افراد استثنایی بود. مارینا دو سال قبل ۱۳۶۵ دومین باری که به نیس رفتم بهار سال کرد، اما معلوم ‌ سالگی، تنها زندگی می ۷۶ از آن فوت کرده بود. جمشید، در ی کوچک او ‌ کند. باغچه ‌ اش را با شادی اداره می ‌ بود که زندگی پرمخاطره همچنان مرکز تجمع ایرانیان خارج از کشور بود. آخرین باری که او را دیدم ، یکی از خواهرانش، 2 ، دخترش، ویکی 1 بود. پسرش، تدی ۱۳۷۰ بهار سال ی ‌ اش و همسرش، و چند دوست قدیمی در شهر بودند. او همه ‌ خواهرزاده ها را به یک مهمانی شام، به افتخار حضور من، دعوت کرد و غذا را هم ‌ آن طبعی بخشی جدانشدنی از او بود. او مردی ‌ گرمی و شوخ ‌ خودش پخت. خون طبعی و تمایلش ‌ دلیل نوع شوخی ‌ العاده بود. برخی او را به ‌ با شخصیتی فوق کس شک نداشت که ‌ کردند، اما هیچ ‌ به مادیات و دنیادوستی سرزنش می ی خوشحالی باشد. ‌ توانست مایه ‌ حال می ‌ حضور جمشید در همه یونانی متالطم شناسم بدون شک ‌ ام می ‌ از بین تمام افرادی که در طول عمر طوالنی ، متخصص پوست یونانی، بود 3 ها فیلیپ کاالوروس ‌ فردترین آن ‌ منحصربه با او آشنا شدم. بهار بود؛ چند ماه بعد از بازگشتم ۱۳۳۸ بار در سال ‌ که اولین ی موسیقی سنتی شهری یک سال و نیم آنجا ‌ از ایران، که برای تحقیق درباره ای غلیظکه خود را دکتر کاالوروس ‌ بودم. یک روز بعدازظهر مردی با لهجه معرفی کرد، به من تلفن کرد. او گفت که شب قبل در یک گردهمایی از مند است که دیداری با ‌ ی من شنیده و بسیار عالقه ‌ یکی از آشنایانش درباره مند به آشنایی با من شده ‌ من داشته باشد. طبیعتا از او پرسیدم که چرا عالقه است. او توضیح داد که پزشک است و بسیار مشتاق است تا با زندگی توانم به او کمک کنم. ‌ کند که من می ‌ سینا آشنا شود و فکر می ‌ و آثار ابن دلیل ‌ اش به پزشک ایرانی قرن یازدهم باید به ‌ به او گفتم که به گمانم عالقه 1. Teddy 2. Vicky 3. Philip Kalavros

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2