گذشته‌ی حاضر

201 افراد استثنایی ها را کَند. ‌ بعضی از آن گهگاه همدیگر را مالقات کردیم ۱۳۵۷ من و فیلیپ در بهار و تابستان داد. او آدم ‌ وغریب از خودش نشان می ‌ ازپیش رفتارهای عجیب ‌ و او بیش کرد. وقتی برای ‌ جویی می ‌ واری صرفه ‌ شکل دیوانه ‌ خسیسی نبود، اما حاال به رفتیم، او فقط یک کاسه سوپ یا یک بشقاب ‌ صرف غذا به رستوران می پرسیدم چرا تا این اندازه ‌ داد و وقتی از او می ‌ کوچک ساالد سفارش می گفت قبل از اینکه به دیدن من بیاید غذا خورده است. ‌ منش شده، می ‌ مرتاض ی یک فنجان قهوه به راه ‌ شاپ سروصدای عجیبی برای هزینه ‌ یک بار درکافی انداخت. چند بار هم در یک رستوران، پس از رفتن افرادیکه در میز کناری هایی راکه روی میز باقی مانده ‌ ما نشسته بودند، چیزهایی مانند کراکر یا نان مانندش برای برداشتن این چیزها از ‌ داشت. هجوم ناگهانی و گربه ‌ بود برمی شد. اما این مسئله برای او ‌ ام می ‌ میز مجاور هم باعث حیرت و هم شرمندگی ای ‌ داد. همیشه از پیشخدمت برای چایی ‌ نه مهم بود و نه برایش توضیحی می خواست، اما هرگز از عسل در چایش ‌ های عسل می ‌ داد ساشه ‌ که سفارش می گذاشت. ‌ های عسل را در جیبش می ‌ کرد و بسته ‌ استفاده نمی کردم و ‌ که در بلفاست در ایرلند شمالی زندگی می ‌ چند سال بعد، زمانی کردم، فیلیپ خطاب به من نوشت ‌ در دانشگاه کویینز در آن شهر تدریس می خواهد به دیدن خواهرش در یونان برود و قصد دارد در راه بازگشتش ‌ که می تواند از لندن ‌ ای به او نوشتمکه اگر می ‌ به آمریکا، چند روز به لندن بیاید. نامه رسید از این ایده ‌ به بلفاست پرواز کند، چند روز مهمان من باشد. به نظر می آید. روزیکه قرار بود بیاید برای استقبال ‌ خوشش آمده است و قول داد که می باره ‌ ای و نه توضیحی دراین ‌ از او به فرودگاه رفتم، اما نیامد. نه تلفنی، نه نامه ی یک جعبهکفش ازطریق پست ‌ اندازه ‌ ای به ‌ دریافت نکردم. چند روز بعد بسته یکوچک عسل بود ‌ به نام من رسید که در آن حدود صد تا ــ یا بیشتر ــ بسته های مختلف کالیفرنیا رویشان نوشته شده بود. ‌ شاپ ‌ که نام و آدرس کافی شان پاره شده بودند و کل جعبه مخلوط چسبناکی از عسل و پالستیک ‌ برخی

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2