216 ی حاضر گذشته جان بلکینگ نوشتم (آن روزها تماس تلفنی از ایران به خارج دشوار بود)که در آن از تمایلم به ترک ایران نوشتم. پس از دریافت نامه، جان به مالقات ای را برای استخدام من معاون دانشگاه کویینز بلفاست رفته بود و پرونده دو روز از پیشنهاد استادی مدعو در کویینز تشکیل داده بود. او ظرف یکی اطمینان حاصل کرد و تلگرافی مبنی بر پیشنهاد و حقوق مربوط به آن برای قدر سخاوتمندانه به نظر قدر سریع انجام شد و آن من فرستاد. این کار آن درنگ موافقتم را با فرستادن یک تلگرام به او اعالمکردم. در رسید که بی می برای همیشهکشور زادگاهم را ترککردم. تابستان را در آمریکا ۱۳۵۸ تیرماه گذراندم و در اوایل ماه اکتبر به بلفاست رسیدم. عنوان استاد مدعو در دانشگاه ام به ساله ی یک با حمایت جان، دوره رسید هیچ کویینز بلفاست به دو سال افزایش یافت. با این حال، به نظر می ای دنبال آینده اندازی برای موقعیت ثابتی وجود ندارد و مجبور بودم به چشم به یک آگهی برای ایجاد یک ۱۹۸۱ تر در جای دیگری باشم. در سال مطمئن کنگ پاسخ مثبت داده بودم و برای شرکت کرسی موسیقی در دانشگاه هنگ ای به نمایندگی از دانشگاه، به لندن دعوت مدیره ای توسط هیئت در مصاحبه تأثیر ی کافی تحت اندازه ای که در لندن با من مصاحبه کرد به شدم. کمیته ای دیگر قرار گرفت و قرار شد در تاریخی کمی دیرتر برای انجام مصاحبه ی دانشگاه مالقات کردم، رتبه کنگ بروم. در آنجا با مقامات عالی به هنگ که به بلفاست برگشتم، به من با من مصاحبه کردند و، در نهایت، زمانی کنگ، چه در کار پیشنهاد کردند. با این حال، پیشنهاد را رد کردم. هنگ از آن دیدن کرده بودم، جای ۱۹۶۹ که در سال زمان مصاحبه و چه زمانی ای شکل آزاردهنده ی من، شهر به رسید. به سلیقه بسیار عجیبی به نظر می طرز ناخوشایندی گرم و مرطوب بود و سبک زندگی وهوا به شلوغ بود. آب طورکلی وخروشکه بیش از اندازه برای تجارت ساخته شده بود، به پرجوش نمود. با شخصیت من بیگانه می ای جلب کرد که در جان توجه مرا به آگهی ۱۹۸۱ در اوایل تابستان
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2